گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
سوره انفال هفتاد و پنج آیه مدنیّه است






اشاره
37- بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 1
اشاره
37 یَسئَلُونَکَ عَن الَأنفال قُل الَأنفال لِلّه وَ الرَّسُول فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصلِحُوا ذاتَ بَینِکُم وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ - بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحِیم -قرآن- 1
182- رَسُولَه إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 1] -قرآن- 1
ترجمه
سؤال میکنند تو را از انفال بگو انفال از آن خدا و پیغمبر است پس بپرهیزید از خدا و اصلاح کنید ما بین خودتان و اطاعت کنید
خدا و پیغمبرش را اگر هستید گروندگان.
تفسیر
نفل در لغت بمعنی زیاده و عطیّه است و جمع آن انفال است و آن شرعا اموالی است که مخصوص به پیغمبر [ص] بوده و بعد از او
مخصوص بامام [ع] است براي ریاست الهیّه ایشان که از آن جمله است اراضی کفار که بتصرف مسلمانان در آمده بدون آنکه
لشگرکشی براي تصرّف آنزمین نموده باشند خواه کفار از ترس فرار کرده باشند خواه باختیار واگذار نموده باشند که آنرا فیء نیز
میگویند و از آن جمله است اراضی بائره که قابل استفاده نباشد مگر بآبادي و عمران خواه مالکی نداشته مانند بیابان یا داشته و بعد
مخروبه شده و فعلا مالکش معلوم نیست و اینکه اراضی را موات گویند و نیز از آن جمله است سواحل دریاها و شط هاورؤس
کوهها و درّهها و جنگلها و اشیاء نفیس غنائمی که از کفار بدست مسلمانان میآید در صورتی که جنگ با آنها باذن امام [ع]
باشد و الّا تمام آن غنائم و معادنیکه صاحب معیّنی ندارد وارث کسیکه وارث ندارد اجمالا اموالی که معمولا سلاطین از آن خود
میدانند و تصرف آنها در زمان غیبت امام براي شیعیان مباح است با اذن نوّاب عام مسلّما و احکام آن در کتب فقهیّه ذکر شده است
و روایاتش زیاد است که مجال نقل آنها نیست خلاصه آنکه در صدر اسلام مسلمانان از پیغمبر [ص] سؤال نمودند از حکم اینکه
اموال یا آنکه سؤال نمودند پاره از آنرا بآنها عطا فرماید و اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه اینها از مختصات آنحضرت
است و مؤیّد احتمال دوّم که سؤال از اعطاء باشد نه حکم آنستکه در مجمع از إبن مسعود و حضرت سجّاد و امام باقر و امام صادق
علیهم السلام نقل نموده که یسئلونک الانفال قرائت فرمودهاند و نیز مؤید اینکه معنی است امر بتقوي و اصلاح [ صفحه 511 ] ذات
البین و اطاعت خدا و پیغمبر و اشتراط ایمان بآنها که کاشف از آنستکه حضرات کاملا علاقهمند بتقسیم آنها بین خودشان بودهاند و
اختلاف داخلی در کم و زیادش هم داشتند و خداوند مأیوسشان فرموده است و مادّه نزاع را از میان برداشته و اختیار آنرا به پیغمبر
[ص] و امام واگذار فرموده است و ذات در ذات بینکم اشاره بحقیقت و حال است یعنی از خدا بترسید و طمع نکنید در اموال
صفحه 554 از 656
مختصّه بخدا و پیغمبر و حقیقت و حال خودتان را اصلاح کنید تا نزاع و خلاف از میان شما رفع شود و در مقام اطاعت خدا و
پیغمبر تسلیم و بسهم خودتان از غنائم قانع باشید که اینکه مقتضاي ایمان است.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 2 تا 4
اشاره
إِنَّمَ ا المُؤمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللّه وَجِلَت قُلُوبُهُم وَ إِذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُه زادَتهُم إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ [ 2] الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ
344- وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقُونَ [ 3] أُولئِکَ هُم المُؤمِنُونَ حَ  قا لَهُم دَرَجات عِندَ رَبِّهِم وَ مَغفِرَةٌ وَ رِزقٌ کَرِیم [ 4] -قرآن- 1
ترجمه
جز اینکه نیست که اهل ایمان آنانند که چون یاد کرده شود خدا بترسد دلهاي ایشان و چون تلاوت شود بر ایشان آیات او بیفزاید
آنها را ایمان و بر پروردگارشان توکل میکنند آنانکه بر پا میدارند نماز را و از آنچه روزي دادیم ایشانرا انفاق میکنند آنگروه
ایشانند اهل ایمان از روي حقیقت از براي آنها است مراتبی نزد پروردگارشان و آمرزش و روزي ستوده.
تفسیر
صفات اهل ایمان کامل است که چون نام خدا نزد آنها برده شود دلهاي آنها بترس و لرز میآید از خوف عذاب و شوق لقاء و هر
قدر زیادتر آیات قرآن را بشنوند ایمان و یقین و اطمینان و بصیرت آنها زیاد میشود و بحق در امور توکّل مینمایند لذا خوف و رجاء
آنها از غیر خدا کم میشود و دل گرم بحق میگردند و بمقام تسلیم و تفویض و رضا میرسند و اقامه نماز مینمایند و انفاق در راه خدا
میکنند چنانچه در سوره بقره گذشت و اهل ایمان حقیقی که فارغ از ریا و شرك و نفاقند اینها هستند که بحسب مراتب ایمان و
عمل خودشان داراي مراتب و درجاتی میباشند در بهشت و بساط قرب حق و اگر احیانا قصوري از آنها در اداء وظائف شود مشمول
مغفرت و رحمت خواهند شد و روزي آنها منزّه از عیب و پاکیزه و خوب خواهد بود در آخرت براي دخول در بهشت و در دنیا
براي اجتناب از حرام و قمی ره فرموده نازل شده است در شأن امیر المؤمنین علیه السلام و سلمان و أبو ذر و مقداد ره و در کافی و
عیاشی از امام صادق [ع] نقل نموده که بتمامیّت ایمان [ صفحه 512 ] داخل بهشت میشوند اهل ایمان و بزیادتی آن زیاد میشود
مراتب آنها نزد خدا و بکمی آن داخل جهنم میشوند تقصیر کاران و صدر حدیث در اواخر سوره توبه بیاید انشاء اللّه تعالی.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 5 تا 6
اشاره
کَما أَخرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیتِکَ بِالحَق وَ إِن فَرِیقاً مِنَ المُؤمِنِینَ لَکارِهُونَ [ 5] یُجادِلُونَکَ فِی الحَق بَعدَ ما تَبَیَّنَ کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَی المَوتِ
215- وَ هُم یَنظُرُونَ [ 6] -قرآن- 1
ترجمه
صفحه 555 از 656
چنانچه بیرون آورد تو را پروردگار تو از خانهات بحق و همانا پاره از مردم هر آینه کراهت دارندگانند مجادله مینمایند با تو در حق
بعد از آنکه ظاهر شده بود گویا سوق داده میشوند بسوي مرگ و آنان نگاه میکنند.
تفسیر
اختصاص داد خداوند انفال را بمحمد و آل او صلوات اللّه علیهم اجمعین بحق و بر وفق حکمت و مصلحت چنانچه بیرون آورد
آنحضرت را از خانه خود در مدینه براي جنگ بدر بحکم جهاد که بحق و بموقع و محل بود و پاره از اهل ایمان کراهت داشتند از
خروج براي جهاد چنانچه کراهت داشتند از اختصاص انفال بآنحضرت و مجادله مینمودند با او که چرا اختیار نمودي جهاد با کفار
را بر قتل و غارت کاروان قریش که از شام حرکت کرده بود با مال التجاره بسیاري بجانب مکه و شرحش بیاید انشاء اللّه تعالی
چنانچه مجادله مینمودند با آنحضرت که چرا انفال را اختصاص بخود دادي که در آیه اول اینکه سوره گذشت بعد از آنکه بیان
شده بود براي آنها مصلحت جهاد و اختصاص انفال و در موقع خروج براي جنگ بدر بقدري اینعمل بر آنها شاق و ناگوار بود که
گویا پیغمبر [ص] اعزام نموده است آنها را بجانب مرگ و امارات آنرا بچشم خود میبینند چنانچه در موقع اخذ انفال اینحال بآنها
دست میداد اینحال جمعی از اصحاب بدر بود که از طراز اوّل مسلمانان صدر اسلام بودند واي بحال آنها که بعد از قوّت اسلام از
ترس جان و مال یا طمع در جاه و جلال مسلمان شده بودند پس هیچ جاي تعجّب نیست که در غدیر خم حاضر باشند و بعد از
پیغمبر [ص] فراموش کنند بلکه جاي تعجب است از کسانیکه فراموش نکردند و بحبل المتین ولایت متمسک شدند و آنهمه
محنتها کشیدند و آزارها دیدند و دست از ولاي مولی بر نداشتند و اینها اهل ایمان حقیقی بودند که در آیات سابقه اوصاف آنها
[ ذکر شد و آنها اهل ایمان مجازي که حال ایشان در اینکه دو آیه بیان گردید. [ صفحه 513
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 7 تا 8
اشاره
وَ إِذ یَعِدُکُم اللّه إِحدَي الطّ ائِفَتَین أَنَّها لَکُم وَ تَوَدُّونَ أَن غَیرَ ذاتِ الشَّوکَ ۀِ تَکُون لَکُم وَ یُرِیدُ اللّه أَن یُحِق الحَق بِکَلِماتِه وَ یَقطَعَ دابِرَ
293- الکافِرِینَ [ 7] لِیُحِق الحَق وَ یُبطِلَ الباطِلَ وَ لَو کَرِهَ المُجرِمُونَ [ 8] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه وعده میداد شما را خدا یکی از دو طائفه را که آنها مر شما را است و دوست میداشتید که غیر صاحب سلاح بوده باشد
شما را و میخواست خداوند که ثابت کند حق را بسخنان خود و بر اندازد نسل کافران را تا ثابت کند حق را و نابود نماید باطل را
اگر چه کراهت داشتند گناهکاران.
تفسیر
از قمّی ره و ابو حمزه و جمهور مفسّرین نقل شده است که کاروان قریش با مال التجاره بسیاري از شام بازگشته عازم مکه معظمه
بودند و ابو سفیان و عمرو عاص و بعضی دیگر از رؤساي قریش امراء قافله بودند و اهل قافله غیر از امراء چهل نفر بودند و چون
نزدیک بدر رسیدند که آن زمینی است که بدر بن قریش در آن چاهی حفر نموده جبرئیل نازل شد و حضرت رسول [ص] را خبر
صفحه 556 از 656
داد و او هم بمسلمانان اعلام فرمود ایشان مایل شدند که بروند آنها را که کفار حربی بودند بکشند و اموالشان را غارت نمایند چون
اسلحه نداشتند و عدّه آنها کم و اموالشان زیاد بود لذا از مدینه با اسلحه و بدون آن بیرون آمدند و پیغمبر [ص] هم با آنها حرکت
فرمود و چون اینکه خبر بابو سفیان رسید قاصدي بمکه روانه نمود و از قریش استمداد کرد و پس از ورود او بمکه طائفه قریش با
استعداد کامل براي دفاع از مکه حرکت کردند و جبرئیل حضرت رسول [ص] را از حرکت آنها آگاه فرمود و عرضه داشت که
خداوند تو را مخیّر فرموده میان نیل و ظفر بر کاروان و جهاد و ظفر بر کفار قریش که از مکه حرکت کرده بودند مسلمانان چون
نزدیک بقافله شده بودند و اسلحه کافی هم نداشتند مایل بشق اول تخییر بودند ولی پیغمبر [ص] مایل بشق دوم بود و اختیار آنها را
نمیپسندید با اینحال مشورت فرمود أبو بکر و عمر شق اول را اختیار نمودند و شق دوم را که مرضی پیغمبر بود مقداد و سعد بن
معاذ و برخواستند و هر یک بنوبه خود اظهاراتی نمودند که دلالت بر کمال خلوص و انقیاد آندو داشت و پس از اینکه قسمت
مهمّی از مهاجرین و انصار حاضر براي جهاد شدند و پیغمبر [ص] فرمان رحیل داد و فرمود بروید بنام خدا و بشارت باد شما را که
خداوند بمن وعده فرموده که یکی از اینکه دو طایفه یعنی قافله و بیرون شدگان از مکه با اموالشان از آن شما باشد ولی میدانست
که اگر [ صفحه 514 ] بجانب قافله توجه نمایند کفار قریش میرسند و مسلمانان را محاصره میکنند و کار مشکل میشود و اگر
بجانب قریش که از مکه حرکت کردند متوجه شوند و بر آنها غلبه کنند تمام اموال آنها و مال التجاره قافله نصیب مسلمانان خواهد
شد و خدا اراده فرموده است که حق را ثابت و آشکار فرماید بحکم جهاد و وعده ظفر و اخبار از حرکت کفار و ثبات قدم اولیاء و
اخیار و میخواهد ریشه کفار را از بن برکند و نسل آنها را قطع فرماید نه آنکه فقط اموالی بیزحمت از کفار بدست مسلمانان افتد
لذا جهاد را اختیار نمود و اراده خدا باثبات حق و هلاك کفار براي واضح نمودن حق و محو باطل بود علی رغم کسانیکه کراهت
داشتند از آن از کفار و اهل نفاق مانند آندو نفر که میگفتند ما مهیّاي براي جنگ از مدینه بیرون نیامدیم و کراهت داشتند از
جهاد چنانچه کراهت داشتند از اختصاص انفال و مقبل بودند بغارت و غنیمت و معرض بودند از صاحب شوکت و شدّت و گفتهاند
پیغمبر [ص] فرمود عیر را میخواهید یا نفیر را که اول بمعنی کاروان و دوم کوچ کنندگان است و در عیر أبو سفیان بود و در نفیر أبو
جهل و اینکه دو نفر دو دشمن بزرگ اسلام بودند و أبو جهل در اینکه جنگ کشته شد و پیغمبر [ص] سجده شکر کرد و أبو سفیان
بود و پیوسته با پیغمبر [ص] جنگ میکرد تا در موقع فتح مکه مجبورا اسلام اختیار کرد و پیغمبر [ص] او را آزاد فرمود و در زمره
طلقاء رسول [ص] محسوب گردید و خطاب حضرت زینب علیها السّلام یا إبن الطلقاء در مجلس شام به یزید پلید اشاره باین است
ولی باطنا کافر و مترصّ د بود که فرصتی بدست بیاورد و علم مخالفت را بپا نماید و با رفقاي خودش در مجالس خصوصی اظهار
کفر خود را مینمود و بعد از رحلت حضرت رسول [ص] خواست با امیر المؤمنین [ع] بیعت کند آن حضرت از قصد او مطلع شد و
قبول نفرمود و خلفاء او را بحکومت شام قانع نمودند تا پسرش معویه خونخواهی عثمان را بهانه کرد و با امیر المؤمنین [ع] جنگ
نمود و بالاخره بسلطنت رسید و امام حسن [ع] را مسموم کرد و بعد از او پسرش یزید امام حسین [ع ] را شهید نمود و کینه دیرینه را
بروز داد و کفر خود را اظهار کرد خلاصه آنکه بین اینکه شجره خبیثه و شجره طیبه رسالت مرتبا نزاع بود تا خداوند بکلی نسل آنها
را با کثرت اولاد قطع فرمود و ذریّه پیغمبر [ص] از یک دختر علیها سلام اللّه عالم گیر شدند و احقاق [ صفحه 515 ] حق و ابطال
باطل با کراهت آنها باراده الهی بعمل آمد و اهل سنت و جماعت اینها را مسلمان و بعضی را امام میدانند و مجتهد معذور میخوانند
زهی شریعت و آئین زهی طریقت و کیش.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 9 تا 10
اشاره
صفحه 557 از 656
إِذ تَستَغِیثُونَ رَبَّکُم فَاستَجابَ لَکُم أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلف مِنَ المَلائِکَۀِ مُردِفِینَ [ 9] وَ ما جَعَلَه اللّه إِلاّ بُشري وَ لِتَطمَئِن بِه قُلُوبُکُم وَ مَا النَّصرُ
261- إِلاّ مِن عِندِ اللّه إِن اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیم [ 10 ] -قرآن- 1
ترجمه
وقتی که استغاثه مینمودید از پروردگارتان پس اجابت فرمود مر شما را که من مدد کنندهام شما را بیک هزار از ملائکه از پی
آیندگان و قرار نداد آنرا خداوند مگر بشارت و براي آنکه مطمئن فرماید بآن دلهاي شما را و نیست نصرت مگر از نزد خدا همانا
خداوند داراي عزت و حکمت است.
تفسیر
پس از تصمیم براي جنگ و اطلاع مسلمانان بر کثرت عدّه و عدّه کفار و قلّت خودشان از هر دو جهت حالت وحشت و دهشتی
براي آنها روي داد و قهرا روي نیاز بدرگاه قادر کار ساز آوردند و استغاثه و استمداد نمودند و پیغمبر [ص] روي بقبله فرمود و
عرض کرد الهی بوعده خود وفا فرما اگر اینکه عدّه هلاك شوند کسی در زمین نیست که تو را عبادت نماید و دو دست آنحضرت
بدعا بلند بود و تضرّع و زاري مینمود تا رداي مبارك او از دوشش افتاد و اینکه آیه نازل شد و اذ در صدر آیه متعلق است به یبطل
الباطل در آیه سابقه یا و اذکروا که مقدر است و خداوند اجابت فرمود دعاي پیغمبر [ص] و مسلمانان را بآنکه فرمود من یکهزار
ملک براي مدد شما میفرستم که ردیف یکدیگر یا پشت سر اهل ایمان باشند و فرستاد جبرئیل را با هزار ملک و او شیطان را راند
و با مسلمانان کمک کرد بطوریکه کفار ضرب دست آنها را احساس مینمودند و کسی را نمیدیدند و مسلمانان آنها را با لباس
سفید و دستاري که دنبالهاش میان کتف آویخته بود میدیدند و اینکه ارسال هزار ملک یا بیشتر چنانچه بعضی گفتهاند که اینها در
عقب دسته یا دستجات دیگر از ملائکه بودند براي بشارت و اطمینان قلب اهل ایمان بود و الّا حاجت بارسال ملائکه نبود بلکه فورا
باراده الهی فانی میشدند و مسلمانان باید بدانند که سبب نصرت منحصر باراده خدا است وسائط مدخلیّتی ندارند و بوجود و
عدمشان امیدوار و مأیوس نشوند و هیچ قوه نمیتواند مانع از نفوذ اراده او شود و افعالش بر وفق حکمت است.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 11 تا 12
اشاره
إِذ یُغَشِّیکُم النُّعاسَ أَمَنَۀً مِنه وَ یُنَزِّل عَلَیکُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُم بِه وَ یُذهِبَ عَنکُم رِجزَ الشَّیطان وَ لِیَربِطَ عَلی قُلُوبِکُم وَ یُثَبِّتَ بِهِ
الَأقدامَ [ 11 ] إِذ یُوحِی رَبُّکَ إِلَی المَلائِکَ ۀِ أَنِّی مَعَکُم فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا سَأُلقِی فِی قُلُوب الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعبَ فَاضرِبُوا فَوقَ الَأعناق وَ
[ 428 [ صفحه 516 - اضرِبُوا مِنهُم کُل بَنان [ 12 ] -قرآن- 1
ترجمه
وقتی که فرو میگرفت شما را خواب سبکی براي امنیّتی از او و نازل میفرمود بر شما از آسمان آبرا تا پاك کند شما را بآن و ببرد از
شما پلیدي شیطان را و تا به بندد بر دلهاي شما امید بخود را و ثابت کند بآن قدمها را هنگامیکه وحی می- کرد پروردگار تو
بملائکه که من با شمایم پس ثابت قدم کنید آنانرا که ایمان آوردند زود باشد بیندازم در دلهاي آنانکه کافر شدند ترس را پس
صفحه 558 از 656
بزنید بر بالاي گردنها و بزنید از ایشان هر یک از دستها و پاها را.
تفسیر
شبی که فرداي آن جنگ بدر واقع شد دلهاي اهل ایمان بوعده نصرت الهی قوي گردید و امنیّتی از جانب خداوند براي آنها حاصل
شد لذا بخواب رفتند ولی دلشان بیدار بود و مراقب بودند که دشمن شبیخون نزند اتفاقا بیشترشان محتلم شدند و چاه بدر در تصرف
کفار بود شیطان وسوسه نمود که شما جنب شدید و آب ندارید با حال جنابت چگونه جنگ میکنید و ظفر مییابید و اگر کشته
شوید و با اینحال از دنیا بروید چگونه ببهشت میروید بعلاوه ممکن است از تشنگی هلاك شوید و قادر بر دفاع از دشمن نشوید لذا
خداوند باران رحمت خود را بر آنها نازل فرمود که هم پاك شدند و هم پاکیزه و هم غسل نمودند و هم ذخیره کردند و هم از
دلچرکینی که بواسطه وسوسه شیطان براي آنها از جهاد با اینحال روي داده بود بیرون آمدند و هم مطمئن بعنایت و لطف الهی
نسبت بخودشان شدند بطوریکه گویا دلهاشان بریسمان محکم امید و وثوق بخدا بسته شده و هم منزلگاهشان که زمین ریگزار بود
و قدمهاشان در آن فرو میرفت سخت و صلب شد و ثبات قدم صوري و معنوي در جنگ براي ایشان حاصل گشت و اینکه وقتی بود
که خداوند بملائکهئیکه براي نصرت آنها فرستاده بود وحی فرمود که من معین و یاور شما هستم ثابت قدم کنید اهل ایمان را در
جهاد با کفار بارائه دادن خودتان را بآنها و کمک نمودن با آنها در جهاد و بشارت بفتح و ظفر و نقل شده که صوت ملائکه را
میشنیدند که میگفتند بشارت باد شما را بنصرت الهی و خداوند چنان رعبی از مسلمانان در دل کفار انداخته بود که با آنکه عدّه
آنها تقریبا سه برابر عدّه مسلمانان بود و اسلحه و معدّات جنگیشان قابل مقایسه با اینها نبود جرئت سبقت [ صفحه 517 ] بجنگ را
نمینمودند و مسلمانان را از جان گذشته تشخیص داده بودند و مایل بصلح بودند پیغمبر [ص] هم حاضر شد ولی أبو جهل جهالت
کرد و مانع شد و خود و سایرین را بهلاکت انداخت و مأمور شدند ملائکه که با شمشیرهاشان بزنند از گردن ببالاي آنها را که
حلقوم و سر باشد و قطع نمایند دستها و پاهاي آنها را چون مراد از بنان اطراف بدن است و گفتهاند اینکه دستور بملائکه براي آن
بود که بدانند چه قسم باید با مسلمانان کمک نمایند و فرمودهاند دو جمله مصدّره بکلمه اذ در اینکه دو آیه و جمله اذ تستغیثون در
آیات سابقه سه بدل است از جمله و اذ یعدکم اللّه براي تعداد نعمت و بنظر حقیر عطف است و در مقام تعداد حذف حرف عطف
شایع است ولی هر یک را بمناسبت میتوان بسابقش متعلق گرفت چنانچه بیان شد.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 13 تا 14
اشاره
- [ ذلِکَ بِأَنَّهُم شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَه وَ مَن یُشاقِق اللّهَ وَ رَسُولَه فَإِن اللّهَ شَدِیدُ العِقاب [ 13 ] ذلِکُم فَذُوقُوه وَ أَن لِلکافِرِینَ عَذابَ النّارِ [ 14
194- قرآن- 1
ترجمه
اینکه بسبب آنستکه آنها مخالفت نمودند خدا و پیغمبرش را و کسی که مخالفت کند خدا و پیغمبرش را پس همانا خداوند سخت
عقوبت است اینکه است پس بچشید آنرا و آنکه مر کافران راست عذاب آتش.
تفسیر
صفحه 559 از 656
اینکه قتل و اسارت و ذلّت براي آنها در دنیا بسبب آن روي داد که واقع شدند در شق و حزب مخالف با شق و حزب خدا و پیغمبر
او و خداوند نسبت بکسانیکه قیام بمخالفت با او و پیغمبرش نمایند در دنیا و آخرت شدید العقاب است جزاي شما اینست اي کفار
در دنیا پس بچشید آنرا و نیز جزاي شما آنستکه از براي شما است در آخرت عذاب آتش و بنابر اینکه جمله اخیره عطف است بر
ذلکم که خبر مبتداء محذوف است و محتمل است مفعول معه باشد یعنی بچشید عذاب دنیاي خودتان را با آنکه عذاب آخرت شما
در دنبال است.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 15 تا 16
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُم الَّذِینَ کَفَرُوا زَحفاً فَلا تُوَلُّوهُم الَأدبارَ [ 15 ] وَ مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَه إِلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتال أَو مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَۀٍ فَقَد
289- باءَ بِغَضَب مِنَ اللّه وَ مَأواه جَهَنَّم وَ بِئسَ المَصِیرُ [ 16 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي کسانیکه ایمان آوردید چون ملاقات نمودید آنانرا که کافر شدند زیاد و متصل بیکدیگر پس مگردانید بر آنها پشتها را و هر
کس بگرداند بر ایشان در [ صفحه 518 ] آنروز پشت خود را مگر کنار گیرنده باشد براي جنگ یا پناه جوینده باشد بسوي گروهی
پس بتحقیق بازگشته است بغضبی از خداوند و جایگاه او دوزخ است و بد باز- گشت گاهی است.
تفسیر
ملاقات با کفار تلاقی با آنها و رسیدن است و زحف نزدیک شدن بیکدیگر است کم کم گویا بواسطه کثرت نمیتوانند بآزادي
حرکت نمایند و مراد از پشت کردن فرار است که از معاصی کبیره شمرده شده است و در دو صورت مستثنی است یکی آنکه فرار
مقدمه براي حمله باشد چون اینکه یکی از حیلههاي جنگی است که فرار میکنند براي آنکه دشمن بیپروا از آنها تعقیب نماید
ناگاه حمله میکنند و دشمن را مستأصل مینمایند دیگر آنکه فرار براي ملحق شدن بدسته دیگر از مسلمانان باشد تا بکمک آنها
موفق بجهاد شوند و عیاشی ره از حضرت کاظم [ع] صورت اول را نقل نموده که آن متحرّف است و متحیّز کسی است که عقب
نشینی کند بسوي اصحاب خودش بدون هزیمت و فرموده کسیکه هزیمت کند تا خارج شود از صف اصحابش مشمول غضب الهی
شده است و بنظر حقیر صورت اول شامل است کرّ و فرّ جنگی را و ادبار براي اعانت دسته دیگر از مسلمانانرا و بدست آوردن مکان
بهتري را براي جنگ بلکه میتوان گفت اینکه قبیل پشت کردنها فرار از جنگ نیست لذا تجویز شده است و فرار مطلقا ممنوع است و
مراد از روز وقت جنگ است اگر چه شب باشد و باید عدّه دشمن زیادتر از دو برابر نباشد چنانچه در آیات بعد ذکر میشود انشاء
اللّه تعالی.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 17 تا 18
اشاره
صفحه 560 از 656
فَلَم تَقتُلُوهُم وَ لکِن اللّهَ قَتَلَهُم وَ ما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَ لکِن اللّهَ رَمی وَ لِیُبلِیَ المُؤمِنِینَ مِنه بَلاءً حَسَناً إِن اللّهَ سَمِیع عَلِیم [ 17 ] ذلِکُم وَ أَنَّ
249- اللّهَ مُوهِن کَیدِ الکافِرِینَ [ 18 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس نکشتید ایشانرا ولی خدا کشت آنها را و نینداختی چون انداختی ولی خدا انداخت و تا نعمت دهد گروندگان را از خود نعمتی
نیکو بدرستیکه خداوند شنواي دانا است امر اینکه است و آنکه خداوند سست کننده مکر کافران است.
تفسیر
روایت شده است که در جنگ بدر وقتی قریش با تمام وسائل نخوت و تکبّر آماده جنگ شدند جبرئیل نازل شد بر پیغمبر اکرم و
دستور داد که یک مشت از خاك زمین بردارد و بکفار بپا شد و آنحضرت بامیر المؤمنین [ع] فرمود یک مشت سنگ ریزه بیاورد و
آورد پیغمبر [ص] آنرا انداخت بصورتهاي کفار و فرمود زشت باد رويهاي شما [ صفحه 519 ] پس مشرکی باقی نماند مگر
مشغول بچشم خود شد و منهزم شدند و مسلمانان آنها را تعقیب نمودند میکشتند و اسیر میگرفتند و چون مراجعت نمودند مفاخره
مینمودند که کشتیم و اسیر کردیم پس اینکه آیه نازل شد که دلالت دارد بر آنکه نباید مفاخره نمایند چون آنها نکشتند و اسیر
نکردند بقوت خودشان بلکه خداوند ملائکه را بکمک ایشان فرستاد و قوت قلب بآنها عنایت فرمود و در دل کفار رعب مسلمانان
را جاي داد و پیغمبر [ص] را مأمور برمی حصاة فرمود و اثریکه از آن رمی حاصل شد از قدرت بشر خارج بود و معلوم بود که کار
خدائی است پس در واقع آنهم فعل خدا بود اگر چه در ظاهر از پیغمبر [ص] بکمک امیر المؤمنین [ع] صادر شده بود و عیاشی ره
از حضرت صادق و حضرت سجاد علیهما السلام نقل نموده که امیر المؤمنین [ع] آن قبضه از سنگ ریزه را که پیغمبر در رويهاي
کفار انداخت بآنحضرت داد پس خدا فرمود تو نینداختی چون انداختی ولی خدا انداخت و بنظر حقیر اشاره بلقب ید اللّه است براي
حضرت امیر [ع] و اینکه کمک الهی براي آن بود که انعام فرماید بر اهل ایمان از قبل خود نعمت بزرگیرا که فتح و ظفر و مشاهده
آیات الهی است و خدا شنوا است استغاثه و دعاي ایشانرا و داناست نیّات و حالات آنها را غرض و مقصود و امر الهی اینکه بود که
اهل ایمان از اینکه نعمت عظمی برخوردار شوند و آنکه مکر و حیله کفار را ضایع و باطل فرماید ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 19
اشاره
إِن تَستَفتِحُوا فَقَد جاءَکُم الفَتح وَ إِن تَنتَهُوا فَهُوَ خَیرٌ لَکُم وَ إِن تَعُودُوا نَعُد وَ لَن تُغنِیَ عَنکُم فِئَتُکُم شَیئاً وَ لَو کَ ثُرَت وَ أَن اللّهَ مَعَ
206- المُؤمِنِینَ [ 19 ] -قرآن- 1
ترجمه
اگر فتح میخواستید پس بتحقیق آمد شما را فتح و اگر باز ایستید پس آن بهتر است از براي شما و اگر بازگشت کنید بازگشت
میکنیم و هرگز کفایت نمیکند از شما جماعت شما چیزیرا و اگر چه بسیار باشد و براي آنکه خدا با اهل ایمان است.
صفحه 561 از 656
تفسیر
گفتهاند خطاب بکفار مکه است که در وقت بیرون آمدن براي جنگ پیراهن کعبه را گرفته بودند و از خداوند طلب نموده بودند
که دین حق را نصرت دهد و از ابو جهل نقل شده که در وقت مهیّا شدن دو لشکر براي جنگ گفت خدایا دین قدیم ما و دین
جدید محمّد هر کدام را میپسندي اهلش را نصرت ده و هر یک از ما دو دسته قطع رحم نمودیم هلاك و موهون فرما و بنابر اینکه
مراد آنستکه اگر طالب فتح بودید [ صفحه 520 ] براي وضوح حق معلوم شد که فاتح و اهل حق کدام فرقه بودند و اگر دست
بردارید از کفر و محاربه با خدا و پیغمبر بهتر است براي شما چون خیر دنیا و آخرت در قبول دین اسلام و اطاعت پیغمبر خاتم است
و اگر باز هوس جنگ کنید ما هم مانند اول بسزاي کردارتان میرسانیم و بعدّه و عدّه خودتان مغرور نشوید که هر قدر باشید هیچ
کاري نمیتوانید بکنید چون خداوند با اهل ایمان است در کمک و نصرت و بعضی گفتهاند خطاب بمسلمانان است و مراد آنستکه
اگر طالب فتح بودید خدا عطا فرمود بشما و اگر بعد از اینکه خودداري کنید از طمع در غنیمت و تأمّل در جهاد که در اوائل اینکه
سوره بیان شد بهتر است براي شما و اگر باز مجادله و عود نمائید بحال سابق ما هم همان جواب و انکار را اعاده میدهیم و با آنحال
هر قدر جمعیت داشته باشید هیچ مفید بحال شما نیست و اینکه براي آنستکه خداوند ناصر و معین اهل ایمان است و اینکه سلوك
اهل ایمان نیست لذا با شما کمک نمیکند و فتح نمیکنید بلکه قادر بر دفاع از خودتان هم نمیشوید و بعضی انّ بکسر همزه
قرائت نمودهاند و بنابر اینکه معنی واضح و اینکه جمله مربوط بسابق نیست و مؤیّد معنی دوم آیه بعد است که معلوم است ناظر
بهمان مجادله اوائل سوره است.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 20 تا 21
اشاره
- [ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَه وَ لا تَوَلَّوا عَنه وَ أَنتُم تَسمَعُونَ [ 20 ] وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قالُوا سَمِعنا وَ هُم لا یَسمَعُونَ [ 21
185- قرآن- 1
ترجمه
اي کسانیکه ایمان آوردید اطاعت کنید خدا و پیغمبر او را و بر نگردید از او با آنکه شما میشنوید و نباشید مانند آنانکه گفتند
شنیدیم و آنها نشنیدند.
تفسیر
اختصاص خطاب باهل ایمان با آنکه اطاعت خدا و رسول بر تمام خلق واجب است براي آنستکه اطاعت فرع معرفت بخدا و تصدیق
برسالت است و کسانیکه باین مقام نرسیدهاند قابل از براي توجه خطاب اطاعت نیستند و ارشاد باید تدریجی باشد و اعراض از
فرمان پیغمبر با شنیدن آیات حقّه قرآن مجید و مواعظ حسنه آن بعید از فهم مستقیم است و باید مسلمانان مانند یهود نباشند که
گفتند سمعنا یعنی شنیدیم و قبول کردیم با آنکه بگوش قلب نشنیده و قبول نکرده بودند.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 22 تا 23
صفحه 562 از 656
اشاره
- [ إِن شَرَّ الدَّوَاب عِندَ اللّه الصُّمُّ البُکم الَّذِینَ لا یَعقِلُونَ [ 22 ] وَ لَو عَلِمَ اللّه فِیهِم خَیراً لَأَسمَعَهُم وَ لَو أَسمَعَهُم لَتَوَلَّوا وَ هُم مُعرِضُونَ [ 23
[ 197 [ صفحه 521 - قرآن- 1
ترجمه
همانا بدترین جنبندگان نزد خدا کران گنگانند آنانکه تعقّل نمیکنند و اگر میدانست خداوند در آنها خیري را هر آینه شنوانده بود
آنها را و اگر شنوانده بودشان هر آینه روي میگرداندند و آنها بودند اعراض کنندگان.
تفسیر
در مجمع از امام باقر [ع] روایت نموده که نازل شده است در باره بنی عبد الدّار که دو نفر از آن طائفه بیشتر مسلمان نشده بودند و
مراد کران و گنگان معنوي هستند که تفکر و تدبّر در معارف حقّه نمینمایند و اگر قابل هدایت بدین اسلام بودند خداوند دیده
بصیرت آنها را باز میفرمود و میفهماند حق بودن دین اسلام را بآنها ولی چون عنود و لجوج بودند اگر هم خداوند اینکه لطف را
در باره آنها میفرمود قبول اسلام و عمل باحکام آن نمینمودند و اعراض میکردند و کفر جحودي را شعار خود مینمودند و
حالشان بدتر میشد و عقابشان اشدّ بود و در آیه دلالت است بر آنکه خداوند هیچ مرتبه از لطف را در باره هیچ طبقه از خلق دریغ
نمیفرماید مگر براي عدم قابلیت آنها ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 24
اشاره
- [ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا استَجِیبُوا لِلّه وَ لِلرَّسُول إِذا دَعاکُم لِما یُحیِیکُم وَ اعلَمُوا أَن اللّهَ یَحُول بَینَ المَرءِ وَ قَلبِه وَ أَنَّه إِلَیه تُحشَرُونَ [ 24
197- قرآن- 1
ترجمه
اي کسانیکه ایمان آوردید اجابت کنید مر خدا و رسول را وقتی که بخواند شما را براي چیزیکه زنده کند شما را و بدانید که خدا
حائل میشود میان مرد و دل او و آنکه امر آنستکه بسوي او محشور میشوید.
تفسیر
دعوت پیغمبر [ص] دعوت خدا و اجابت او اجابت حق است و دعوت خدا و رسول خلق را براي حیات ابدي آنها است خواه مراد
جهاد باشد که اگر بکشند از حیات دنیا و آخرت بهرهمند خواهند بود و اگر کشته شوند بزندگانی اخروي و روزي الهی فائز میشوند
چنانچه ظاهر است و خواه بهشت باشد چنانچه قمی ره فرموده و خواه ایمان و قرآن و علم دین و حق و نجات باشد که هر یک را
گفتهاند و خواه ولایت علی [ع] باشد چنانچه در کافی از صادقین علیهما السلام نقل نموده همه حق و صحیح است و خداوند حائل
صفحه 563 از 656
و فاصل میشود بین شخص و میل قلبی او و نمیگذارد اراده و عزم خود را انجام دهد چنانچه از امیر المؤمنین علیه السلام روایت
شده است که شناختم خداي را بفسخ عزیمت ها و نقض همتها و در اوائل سوره بیان شد که اصحاب عازم بودند که بروند قافله
قریش را غارت کنند خداوند مانع شد و خواهی نخواهی بجنگ بدر اقدام نمودند و بفیض اکمل [ صفحه 522 ] رسیدند و قمّی ره
فرموده خدا حائل میشود بین مرد و بین چیزیکه اراده دارد و عیّاشی ره از حضرت صادق [ع] نقل نموده که حائل میشود بین او و
بین آنکه بداند باطل حق است و نیز از آن حضرت نقل نموده که مراد آنستکه یقین نمیکند قلب که حق باطل است و باطل حق
است هرگز بنظر حقیر میخواهد بفرماید قلب آنستکه بحق مطمئن میشود و بباطل مطمئن نمیگردد چون شیطان بمقام قلب راه ندارد
و از مقام نفس و عقل تجاوز نمیکند و قلب مقام رحمن است پس او حائل میشود میان مرد و قلبش و مقلّب القلوب و اقرب من
حبل الورید است باید مردم به اینکه مقام برسند و با او محشور شوند و بمجازات اعمال خودشان از خیر و شر برسند ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 25
اشاره
121- وَ اتَّقُوا فِتنَۀً لا تُصِیبَن الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنکُم خَاصَّۀً وَ اعلَمُوا أَن اللّهَ شَدِیدُ العِقاب [ 25 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بترسید از فتنه که نرسد البته آنانرا که ظلم کردند از شما خصوصا و بدانید که خدا سخت عقوبت است.
تفسیر
فتنه عذاب و بلا و اختلاف کلمه است و در مجمع از امیر المؤمنین و امام باقر علیهما السلام و جمعی از قرّاء نقل نموده که ایشان
لتصیبن قرائت فرمودهاند و احتمال زائده بودن لا و تولید الف از اشباع لام مفتوحه را ذکر فرموده و عیاشی ره از حضرت صادق علیه
السلام نقل نموده که اینکه فتنه بعد از رحلت حضرت رسول [ص] بمردم رسید که از علی [ع] صرف نظر نمودند و با غیر او بیعت
کردند با آنکه آنحضرت امر فرموده بود مردم را بمتابعت علی [ع] و اوصیاء او از آل محمّد [ص] و از إبن عباس روایت شده است
که چون اینکه آیه نازل شد پیغمبر [ص] فرمود کسیکه ظلم کند بر علی در خلافت من بعد از وفات من مانند آنستکه انکار کرده
باشد نبوّت من و پیغمبران پیش از من را و قمی ره فرموده نازل شده است در باره طلحه و زبیر که جنگ کردند با امیر المؤمنین [ع]
و ظلم کردند در باره او و از ابو ایوب انصاري نقل شده که پیغمبر [ص] بعمّار فرمود که بعد از من فتنهها ظاهر میگردد و شمشیرها
کشیده میشود پس تو دست از اینکه علی إبن أبی طالب که در طرف راست من نشسته بر مدار اگر تمام مردم یک سمت باشند و
علی یک سمت همه را بگذار و با او سلوك کن همانا او تو را از راه راست نگرداند و بهلاکت نیندازد اي عمار اطاعت علی اطاعت
من است و اطاعت من اطاعت خدا است و بنابر قرائت مشهوره باید بترك امر بمعروف و [ صفحه 523 ] نهی از منکر و افتراق کلمه و
ظهور بدعت و امثال اینها تفسیر شود که وبالش دامن گیر عموم خواهد بود و اختصاص باهل معصیت ندارد ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 26
اشاره
صفحه 564 از 656
وَ اذکُرُوا إِذ أَنتُم قَلِیل مُستَضعَفُونَ فِی الأَرض تَخافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُ م النّاس فَآواکُم وَ أَیَّدَکُم بِنَصرِه وَ رَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبات لَعَلَّکُم
202- تَشکُرُونَ [ 26 ] -قرآن- 1
ترجمه
و یاد کنید هنگامیرا که بودید اندك ناتوان شمرده شدگان در زمین میترسیدید که بربایند شما را مردم پس جاي داد شما را و
تایید فرمودتان بنصرتش و روزي داد شما را از پاکیزهها باشد که شما شکرگزار شوید.
تفسیر
قمی ره فرموده که نازل شده است در باره قریش مخصوصا و از امیر المومنین ع نیز روایت شده است و ظاهرا بیان مراد از ناس است
چون مسلمانان بعد از خروج از مکّ ه عدّه و عدّهشان کم بود و کفار قریش بچشم حقارت بآنها نظر مینمودند و مسلمانان
میترسیدند که بین راه آنها را بیابند و اسیر کنند و چون بمدینه رسیدند جاي گیر و مستقر شدند و مأمنی پیدا کردند تا آنکه
خداوند در جنگ بدر بآنها ظفر عنایت فرمود و از غنائم آن کاملا برخوردار شدند و امر معاش آنها بنحو اتم منظّم شد خداوند
میفرماید آن اوقات سختی را در نظر بیاورید و در برابر نعم غیر مترقّبه الهیّه شکرگزار باشید.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 27 تا 28
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُم وَ أَنتُم تَعلَمُونَ [ 27 ] وَ اعلَمُوا أَنَّما أَموالُکُم وَ أَولادُکُم فِتنَۀٌ وَ أَن اللّهَ
222- عِندَه أَجرٌ عَظِیم [ 28 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي کسانیکه ایمان آوردید خیانت مکنید با خدا و پیغمبر و خیانت میکنید امانتهاتانرا و شما میدانید و بدانید جز اینکه نیست که
اموالتان و اولادتان بلا است و آنکه خداوند نزد او مزدي است بزرگ.
تفسیر
در مجمع از صادقین علیهما السلام نقل نموده که نازل شده است در باره أبو لبابۀ انصاري چون پیغمبر [ص] یهود بنی قریظه را
بیست و یک شب محاصره فرموده بود و آنها طلب صلح نمودند بهمان نحو که بنی نضیر که دسته دیگر از یهود بودند صلح کرده
بودند که بروند در اذرعات و اریحا از بلاد شام و پیغمبر [ص] قبول نفرمود مگر آنکه راضی شوند بحکم سعد بن معاذ در باره آنها
پس تقاضا نمودند که حضرت رسول [ص] أبو لبابۀ را نزد آنها بفرستد تا با او مشورت نمایند و او خیرخواه آنها بود چون عیال و
اولاد و اموالش در دست آنها بود و حضرت اجابت فرمود و أبو لبابۀ را نزد آنها فرستاد و چون از او پرسیدند [ صفحه 524 ] که
بحکم سعد بن معاذ راضی شویم یا نه أبو لبابۀ با انگشت بگلوي خود اشاره نمود براي آنکه بفهماند حکم سعد قتل است پس
جبرئیل نازل شد و اینکه آیه را آورد و أبو لبابۀ فهمید که خیانت بخدا و پیغمبر [ص] نموده و پشیمان شد و خود را بستون مسجد
صفحه 565 از 656
بست و قسم باد کرد که چیزي نخورد و نیاشامد تا بمیرد یا توبهاش قبول شود و هفت روز به اینکه بود تا آنکه بیهوش افتاد و
توبهاش قبول شد و او را خبر دادند گفت قسم بخدا خود را نگشایم تا آنکه پیغمبر [ص] بدست خود مرا بگشاید و آنحضرت
ملتمس او را اجابت فرمود و خواست براي کفّاره اینکه گناه تمام اموال خود را بفقرا دهد پیغمبر [ص] فرمود ثلث مالت را بده کافی
است و قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که خیانت با خدا و پیغمبر [ص] معصیت آندو است و اما خیانت در امانت پس هر انسانی
مأمون است بر چیزیکه خدا واجب فرموده است بر او حقیر عرض میکنم شاید مراد از معصیت آندو معصیت پیغمبر در احکام
شخصیّه آنحضرت باشد که جزء دین نیست و چون اطاعت آنحضرت را خداوند واجب فرموده معصیت او معصیت خدا است مانند
وجوب اطاعت پدر و معصیت خداوند در احکام دینیّه خیانت در امانت است چون دین امانت الهیّه است در نزد اهل آن و محتمل
است مراد از خیانت با خدا و رسول مخالفت اوامر و نواهی آندو و خیانت با حوزه و مملکت اسلامی باشد مانند آنکه با اجانب
سازش و کشف اسرار مسلمانان را نزد آنها نمایند و مراد از خیانت در امانات خیانت در امانات اشخاص اعم از نفوس و اعراض و
اموال آنها باشد لذا اضافه بآنها شده است چون آنهم حرام و قبیح عقلی است و محتمل است هر دو خیانت بیک معنی باشد و
فرمایش امام باقر [ع] هم اشاره باین باشد یعنی خیانت با خدا و پیغمبر مکنید با آنکه خیانت میکنید در اینصورت با امانات خودتان
که احکام الهی باشد چون اطاعت آندو واجب و معصیتشان حرام است و شما میدانید که معصیت آندو خیانت با امانت الهیّه است و
آن حرام و ممنوع است شرعا و عقلا و بنابر اینکه تخونوا منصوب است و مفعول معه میباشد چون واو بمعنی مع است و محتمل است
و او عاطفه باشد و تخونوا مجزوم بلا ناهیه و بنابر اینکه معنی واضح است و بدانید محقّقا اموال و اولاد شما ابتلا و امتحان الهی است
از براي شما چون شما را از یاد خدا غافل میکند و معلوم میشود که محبّت خدا در شما رسوخ دارد یا آنها چنانچه نسبت بابو لبابه
شد و بدانید که صلاح دنیا و آخرت در ترجیح جانب محبت خدا است چون در بساط قرب او اجر عظیم است و از جانب آنها جز
زحمت و خسارت نیست [ صفحه 525 ] و در مجمع از امیر المومنین علیه السلام نقل نموده که هیچ یک از شما نگوئید خدایا پناه
میبرم بتو از فتنه چون کسی نیست که مشغول به فتنه نباشد بلکه در وقت استعاذه پناه ببرید بخدا از مضلّات فتن چون خدا فرموده
جز اینکه نیست که اموال و اولاد شما فتنه است ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 29
اشاره
168- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً وَ یُکَفِّر عَنکُم سَیِّئاتِکُم وَ یَغفِر لَکُم وَ اللّه ذُو الفَضل العَظِیم [ 29 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي کسانیکه ایمان آوردید اگر بپرهیزید از مخالفت خدا قرار دهد براي شما تمیزي و بپوشاند از شما گناهان شما را و بیامرزد شما
را و خداوند صاحب فضل بزرگ است
تفسیر
کمترین مراتب تقوي که فعل واجبات و ترك محرّمات است اثرش آنست که نوري در قلب ظاهر میشود که بآن فرق داده میشود
حق از باطل و آن محبّت امیر- المومنین [ع] و اولاد اطهار او است که در سوره بقره فرقان بآن تفسیر شد و قمی ره فرموده فرقان
صفحه 566 از 656
علمی است که بآن امتیاز میدهید میان حق و باطل و اینکه مرتبه از تقوي که ذکر شد کفّاره گناهان صغیره است که کمتر کسی از
آنها مأمون است و احیانا از اشخاص با تقوي براي غلبه شهوت یا غضب یا غفلت یا عفّت و شرم سر میزند و فضل خداوند زیادتر
از آنستکه شخص مؤمن پرهیزکار را براي اینکه جزئیّات خصوص بعد از ندامت عذاب فرماید ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 30
اشاره
155- وَ إِذ یَمکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثبِتُوكَ أَو یَقتُلُوكَ أَو یُخرِجُوكَ وَ یَمکُرُونَ وَ یَمکُرُ اللّه وَ اللّه خَیرُ الماکِرِینَ [ 30 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه مکر میکردند با تو آنانکه کافر شدند براي آنکه حبس کنند تو را یا بکشند تو را یا بیرون کنند تو را و مکر میکنند و
مکر میکند خدا و خداوند بهترین مکر کنندگان است.
تفسیر
قمی ره فرموده نازل شده است در مکه قبل از هجرت و بعد از ظهور دعوت و ایمان اوس و خزرج [که جماعت انصار مرکّب از آن
دو قبیلهاند] و بیعت آنها با حضرت ختمی مرتبت در خانه عبد المطلب واقع گردید و نداي شیطان در منی و اطلاع قریش از واقعه
موجب تشویش خاطر آنها شد و در دار النّدوه یعنی مجلس [ صفحه 526 ] شوراي خودشان جمع شدند براي مشورت و اخذ تصمیم
در باره پیغمبر [ص] و شیطان بصوت پیرمردي درآمد و خود را معرفی بیکی از اهل نجد که براي کمک آنها در راي آمده نمود و
داخل در مجلس شورا گردید و چون جلسه رسمیّت پیدا کرد أبو جهل اظهار داشت که اي جماعت قریش ما اهل اللّه و عزیزترین
عرب بودیم که مردم سالی دو مرتبه بجانب ما میآمدند و ما را اکرام مینمودند و ما در حرم خدا بودیم و کسی طمع در ما
نمینمود تا آنکه محمّد بن عبد اللّه در بین ما نشو و نما کرد و ما او را ملقب بامین نمودیم براي امانت و صداقت و صلاح و سکون
او و در اکرام او کوتاهی نکردیم تا به اینکه جا رسید که ادّعاء نبوّت و اطلاع از اخبار سماوي نمود و عقلاء ما را نسبت بسفاهت و
خدایان ما را دشنام داد و جوانان ما را فاسد کرد و جماعت ما را متفرق ساخت و گمان کرد پدران ما که از دنیا رفتهاند در آتشند
دیگر بلائی بالاتر از اینکه نیست که بسر ما آورد و راي من در باره او آنستکه کسیرا از خودمان محرمانه مأمور بکشتن او نمائیم و
اگر بنی هاشم مطلع شدند که از ناحیه ما بوده ده برابر دیه دهیم شیطان گفت اینکه راي صواب نیست چون بنی هاشم نمیتوانند
قاتل او را زنده به بینند ناچار قصاص میکنند و میان شما و آنها نزاع میشود و از دو طرف خونریزي خواهد شد دیگري برخواست و
اظهار داشت که بهتر آنستکه او را بگیریم و در خانه حبس نمائیم تا بمیرد چنانچه با زهیر و نابغه و امرء القیس اینکه سلوك شد
شیطان گفت اینکه راي هم بیرون از صواب است براي آنکه بنی هاشم باین امر راضی نمیشوند و در یکی از مواقع اجتماع عرب
در مکه از آنها کمک میجویند و او را از حبس بیرون میآورند دیگري برخواست گفت صلاح در آنستکه او را از بلاد خودمان
بیرون کنیم و فارغ البال بعبادت بتان خودمان مشغول شویم شیطان گفت اینکه از همه آراء ضررش بیشتر است براي آنکه او مردي
است وجیه و جمیل و فصیح و بلیغ اگر از میان شما خارج شود اعراب بادیهنشین را مجذوب و مسخّر خود مینماید و با لشگر زیادي
بجنگ شما خواهد آمد و شما را مستاصل خواهد نمود حضرات گفتند پس چاره چیست گفت از هر قبیله از قبائل قریش یکنفر
صفحه 567 از 656
انتخاب شود و باید از بنی هاشم هم یکنفر باشد هر یک با اسلحه ناگهان بر او حمله کنند و او را بکشند تا خونش در تمام قبائل
قریش متفرّق شود و بنی هاشم نتوانند مطالبه خون او را از قبیله خاصّه بنمایند خودشان هم شرکت داشته باشند ناچار شوند دیه
بگیرند و [ صفحه 527 ] همه اینکه راي را پسندیدند و گفتند ما حاضریم ده برابر دیه بدهیم و از بنی هاشم أبو لهب عموي پیغمبر
[ص] حاضر شد با آنها شرکت نماید و جبرئیل نازل شد و آنحضرت را از تصمیم آنها آگاه کرد و اینکه آیه را آورد و قریش
اجتماع نمودند که شبانه وارد در خانه حضرت رسول شوند و ابو لهب بملاحظه وجود زن و بچه در خانه مانع شد و مقرر گردید
صبح وارد شوند و مقصد خودشان را انجام دهند لذا شب را در اطراف خانه حضرت بیتوته نمودند و مراقب بودند که کسی خارج
نشود و پیغمبر [ص] امر فرمود فراشش را گستردند و بامیر المومنین علیه السلام اظهار داشت که حاضري جانت را فداي جان من
کنی عرض کرد بلی یا رسول اللّه فرمود در جاي من بخواب و برد مرا بر وي خود بکش و آنحضرت اطاعت فرمود و جبرئیل نازل
شد و دست پیغمبر را گرفت و از خانه بیرون آورد و از میان قریش عبور داد و او تلاوت فرمود اینکه آیه را و جعلنا من بین ایدیهم
سدّا و من خلفهم سدّا فاغشیناهم فهم لا یبصرون و آنها آنحضرت را ندیدند و أبو بکر هم در بین راه ملحق شد تا وارد غار ثور
شدند و چون صبح شد قریش حمله نمودند بخانه و قاصد فراش پیغمبر [ص] شدند ناگهان امیر المؤمنین بیرون آمد و فرمود چکار
دارید گفتند محمّد کجا است فرمود مگر من نگهبان او بودم شما که میخواستید او را از بلدتان خارج نمائید او هم خارج شد
ناچار قریش متفرّق شدند و در مقام تجسّس برآمدند و در میان آنها مردي بود که ابو کرز نام داشت و قدم شناس بود از در حجره
پیغمبر [ص] جاي قدم آنحضرت را شناخت و گفت اینکه مثل همان قدمی است که در مقام ابراهیم است و بعد از آن جاي قدم أبو
بکر را هم شناخت و با قدم پدرش ابو قحافه تطبیق کرد تا دم غار رسید و گفت از اینجا تجاوز ننمودند و خداوند عنکبوت را مأمور
فرمود که تنید بر در غار و ملکی را فرستاد که آنها را از دخول در غار منصرف نمود و در اطراف و جوانب دیگر مشغول بتجسّس
شدند و پیغمبر [ص] را مأذون در هجرت فرمود و عیّاشی ره از یکی از صادقین علیهما السلام اجتماع قریش را در دار النّدوه و طرح
آراء سهگانه از اخراج و حبس و قتل را نقل نموده و آنکه حضرت فرمود باتفاق آراء رأي شیطان تصویب شد که قتل اجتماعی بود
و اینکه آیه را تلاوت فرمود و بنابر اینکه مراد از مکر آنها یا تدبیر است و مراد از مکر الهی تقدیر که فوق تدبیر آنها بود یا مکر
آنها حیله و خدعه است و مکر الهی عبارت از ردّ مکر آنها و مجازاتشان است بنحویکه مترقّب آن نبودند و در صدر آیه کلمه اذکر
مقدر است و براي تذکّر [ صفحه 528 ] پیغمبر [ص] و مسلمانان بنعمت خلاصی از شرّ کفّار و شکرگزاري ذکر شده است ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 31
اشاره
125- وَ إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُنا قالُوا قَد سَمِعنا لَو نَشاءُ لَقُلنا مِثلَ هذا إِن هذا إِلاّ أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ [ 31 ] -قرآن- 1
ترجمه
و چون خوانده شود بر آنها آیتهاي ما گویند بتحقیق شنیدیم اگر بخواهیم هر آینه بگوئیم مانند اینکه را نیست اینکه مگر افسانههاي
پیشینیان
تفسیر
صفحه 568 از 656
گفته شده است نضر بن حارث بن کلده براي تجارت بایران مسافرت نموده بود و افسانه رستم و اسفندیار و غیره را خریده و معرّب
کرده بود و گمان کرد قصص قرآنیّه هم از اینکه قبیل است اینکه لاف را زد و گزاف را گفت و عاجز شد از اظهار چنانچه عاجز
شدند رفقایش که با او هم مسلک و هم آهنگ بودند با آنکه از فصحاء و بلغاء عرب بودند و در مدت ده سال سعی نمودند و
نتوانستند یک سوره یا آیه ادعائی انشاء و اظهار نمایند تا بالاخره مبارزه با شمشیر را اختیار نمودند بر معارضه بالسان و اینکه شخص
در جنگ بدر اسیر شد و امیر المؤمنین [ع] بامر پیغمبر [ص] او را کشت ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 32
اشاره
145- وَ إِذ قالُوا اللّهُم إِن کانَ هذا هُوَ الحَق مِن عِندِكَ فَأَمطِر عَلَینا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائتِنا بِعَذاب أَلِیم [ 32 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه گفتند خدایا اگر باشد اینکه آن حق از نزد تو پس بباران بر ما سنگها را از آسمان یا بیاور ما را عذابی دردناك.
تفسیر
بعضی گفتهاند اینکه کلام هم از نضر ملعون است که از شدّت عناد و بغض براي اظهار جزم و اعتقاد کامل بباطل از او صادر شد و
قمّی ره نسبت بابو جهل داده و در کافی نسبت بحارث بن عمرو قهري داده و در مجمع نسبت بنعمان بن حارث داده و در آیه بعد
شرح هر یک بیاید انشاء اللّه تعالی و محتمل است همه آنها گفته باشند چنانچه ظاهر لفظ جمع است اگر چه اکتفا میشود در اسناد
جمع بگفتن یکنفر از جانب همه با رضایت آنها و هذا اشاره است بآنچه پیغمبر [ص] آورده از جانب خدا و هو ضمیر فصل است که
براي تاکید میآورند و سرّ عدم اجابت نفرین آنها علاوه بر آنکه قصد انشاء نداشتند آیه بعد است.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 33 تا 34
اشاره
وَ ما کانَ اللّه لِیُعَذِّبَهُم وَ أَنتَ فِیهِم وَ ما کانَ اللّه مُعَذِّبَهُم وَ هُم یَستَغفِرُونَ [ 33 ] وَ ما لَهُم أَلاّ یُعَذِّبَهُم اللّه وَ هُم یَصُدُّونَ عَن المَسجِدِ
[ 311 [ صفحه 529 - الحَرام وَ ما کانُوا أَولِیاءَه إِن أَولِیاؤُه إِلاَّ المُتَّقُونَ وَ لکِن أَکثَرَهُم لا یَعلَمُونَ [ 34 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نباشد خدا که عذاب کند آنها را با آنکه تو در میان آنانی و نباشد خدا عذاب کننده آنها با آنکه ایشان استغفار میکنند و چه
موجبی است براي آنها که عذاب نکند آنانرا خدا و حال آنکه آنان باز میدارند از مسجد الحرام و نبودند صاحب اختیاران آن
نیستند صاحب اختیاران آن مگر پرهیزکاران ولی بیشتر آنها نمیدانند.
تفسیر
صفحه 569 از 656
با اینکه جرأت و جسارت خداوند آنها را عذاب نفرمود بفوریّت بلکه بآنها مهلت داد براي دو امر یکی آنکه پیغمبر اکرم در میان
آنها بود و سنّت الهی جاري شده است بر آنکه تا زمانی که پیغمبر قومی در میان آنها باشد عذاب نفرماید آنانرا دیگر آنکه در میان
آنها جماعتی بودند که استغفار مینمودند و ناله گناه کاران نزد خدا محبوبتر است از تسبیح تسبیح کنندگان و پس از زوال اینکه
دو نعمت از آنها مشمول عذاب و غضب الهی شدند و آن بعد از اینکه بود که پیغمبر [ص] و اهل ایمان را از مکه خارج نمودند و
در جنگ بدر مغلوب و مقهور و مقتول شدند و در سال صلح حدیبیّه یعنی ششم هجرت که مانع از زیارت پیغمبر [ص] و اصحاب
شدند کاملا استحقاق عذاب الهی را براي خودشان تهیه نمودند لذا در سال فتح مکه بعذاب الیم قتل عام و استیصال کامل نائل
شدند و آنها مدعی بودند که تولیت کعبه و مسجد الحرام حق آنها است و میگفتند نحن ولاة البیت و الحرم یعنی ما اختیار دار خانه
کعبه و حرمیم با آنکه تولیت خانه کعبه و حرم نمیشود با مشرك باشد بلکه اهل شرك نباید نزدیک مسجد الحرام شوند و متولّی
موقوفه خصوصا مسجد آنهم کعبه معظّمه و مسجد الحرام باید موحّ د و مؤمن و متّقی باشد ولی بیشتر آنها از فرط جهالت و
خودخواهی نمیدانستند حکم الهی یا خروج امثال خودشان را از موضوع آن و بنابر اینکه سرّ عدم عذاب در آیه اول و وجود آن
در آیه دوم معلوم است که وجود مانع از عذاب در زمان اوّل و عدم آن و وجود مقتضی در زمان ثانی است و ممکن است حمل بر
دنیا و آخرت شود و قمی ره فرموده نازل شده است در وقتی که پیغمبر فرمود بقریش من مبعوثم از طرف خدا که پادشاهان دنیا را
بکشم و مملکت آنها را بتصرف شما در آورم پس اجابت کنید مرا تا مالک عرب و عجم شوید و در بهشت کامران باشید و ابو
جهل گفت خدایا اگر اینکه اظهاریکه محمّد مینماید حق است از [ صفحه 530 ] جانب تو پس ببار بر ما سنگها را از آسمان یا نازل
فرما بر ما عذاب دردناك را که مضمون آیه سابقه است که در تفسیرش اشاره باقوال شد و اینکه اظهار را از راه حسد بر پیغمبر
[ص] نمود و پس از آن گفت ما با بنی هاشم در تمام مراتب و مراحل همدوش و همقدم بودیم حال یکنفر از آنها میگوید از ما
پیغمبري مبعوث شده و از بنی مخذوم نشده و ما نمیتوانیم اینکه امر را تحمل نمائیم و بعد از اینکه کلام استغفار نمود و آیه اول از
اینکه دو آیه نازل شد و چون اراده قتل پیغمبر [ص] را نمودند و آنحضرت را از مکه اخراج کردند آیه دوم نازل شد و در جنگ
بدر بعذاب الهی گرفتار شدند و نفی ولایت مسجد از قریش شده و اثباتش براي اهل تقوي که مراد پیغمبر [ص] و اصحاب اویند و
در کافی از أبو بصیر نقل نموده که یک روز پیغمبر [ص] نشسته بود که امیر المؤمنین [ع] وارد شد پیغمبر [ص] باو فرمود در تو
شباهتی است بعیسی بن مریم اگر بملاحظه اینکه نبود که میگویند در باره تو طوائفی از امّت من آنچه را گفتند نصاري در باره
عیسی بن مریم میگفتم در باره تو کلامی را که مرور نکنی در میان خلق مگر آنکه خاك قدم تو را براي تبرك ببرند پس آندو نفر
اعرابی [ظاهرا مراد اوّلی و دوّمی است] و مغیرة بن شعبه و عدّه از قریش که با آنها بودند غضبناك شدند و گفتند راضی نشد اینمرد
براي پسر عمویش مثلی بزند مگر بعیسی بن مریم پس چند آیه از قرآن نقل نموده که دلالت بر جلالت شأن حضرت امیر [ع] و بنی
هاشم دارد و در اینمقام نازل شده و آنکه بعد از اینکه حارث بن عمرو القهري بغضب در آمد و بمضمون آیه قبل از اینکه دو آیه
تکلم کرد و مرادش از حق سلطنت بنی هاشم نسلا بعد نسل بود که از آن آیات استفاده میشد پس فرموده آن آیه و آیه اول از
اینکه دو آیه نازل شد و پیغمبر فرمود باو یا توبه کن یا از مدینه خارج شو و او خارج شد و چون از حدود مدینه تجاوز نمود سنگی
بسرش افتاد و مرد و پیغمبر [ص ] بمنافقین اطراف خود که رفقاي او بودند فرمود بروید نعش رفیقتان را بردارید دعایش مستجاب
شد و در مجمع از امام صادق [ع] نقل نموده که چون پیغمبر [ص] امیر المؤمنین [ع] را در روز غدیر خم نصب نمود و فرمود هر
کس من مولاي او هستم علی مولاي او است اینکه خبر در بلاد منتشر شد پس نعمان بن حارث قهري پیش آمد و گفت ما را از
طرف خدا مأمور باداء شهادتین و جهاد و حج و نماز و روزه و زکوة نمودي و قبول کردیم و راضی نشدي تا اینکه پسر را بصاحب
اختیاري ما نصب کردي آیا اینهم از جانب خدا بود یا از طرف خودت پیغمبر [ص] قسم بجلاله یاد نمود که اینهم از جانب [ صفحه
صفحه 570 از 656
531 ] خدا بود پس نعمان بن حارث رو کرد و گفت خدایا اگر اینکه حق است از جانب تو ببار بر ما سنگها را از آسمان پس از
آسمان سنگی بر سر او رسید و او را کشت و نازل شد سئل سائل بعذاب واقع و در نهج البلاغه است که در زمین دو امان بود از
عذاب خداوند یکی از دست رفت و دیگري باقی است امان اول پیغمبر [ص] بود و امان دوم استغفار است و عیاشی ره قریب باین
مضمون را از امام صادق [ع] نقل نموده و آنکه زیاد استغفار کنید که آن گناهان را محو مینماید و بآیه اول تمسک فرمودند و
بنظر حقیر نکته تعبیر از نتیجه امان اول بجمله لیعذّبهم و از نتیجه امان دوم بمعذّبهم آنستکه در صورت اول باحترام پیغمبر امان
واجب است و در صورت دوم باقتضاء حال جائز و اینکه بعد از تأمّل مستفاد از لام است ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 35
اشاره
113- وَ ما کانَ صَلاتُهُم عِندَ البَیت إِلاّ مُکاءً وَ تَصدِیَۀً فَذُوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
ترجمه
و نباشد نمازشان نزد کعبه مگر صفیري و دست زدنی پس بچشید عذاب را براي بودنتان کافران.
تفسیر
کفّار مکّه بجاي نماز صفیر میکشیدند و دست میزدند چون گفته شده است عادتشان اینکه بود که طواف مینمودند برهنه دور خانه
کعبه و انگشتها را داخل در یکدیگر میکردند و صفیر میکشیدند و دست میزدند و اینکه کار را وقتی میکردند که پیغمبر [ص]
مشغول قرائت در نماز بود براي آنکه حواس پیغمبر [ص] را پرت کنند و شاید باین جهت از داخل نمودن انگشتان در یکدیگر نهی
شده است و معنی مکاء و تصدیه را بنحویکه بیان شد در معانی و عیاشی ره از حضرت صادق [ع] و در عیون از حضرت رضا [ع]
نقل نموده است و در مجمع روایت نموده که پیغمبر [ص] وقتی در مسجد الحرام مشغول بنماز میشد دو نفر از بنی عبد الّدار در
دست راست او میایستادند و صفیر میزدند و دو نفر در دست چپ او و کف میزدند و حواس پیغمبر [ص] را پرت میکردند و تمام
آنها در جنگ بدر کشته شدند پس عذاب دنیاشان قتل و اسارت بود و عذاب آخرتشان آتش جهنم براي کفرشان بخدا و پیغمبر او
و بنظر حقیر ظاهر آیه آنستکه کیفیت نمازشان اینکه بوده و منافات ندارد با آنکه براي آزار پیغمبر [ص] هم بجا میآوردند خدا
[ میفرماید نماز آنها اثري نداشت و چیزي نبود مگر دو صوت لهوي پس مبعّد از حق بود نه مقرّب باو. [ صفحه 532
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 36 تا 37
اشاره
إِن الَّذِینَ کَفَرُوا یُنفِقُونَ أَموالَهُم لِیَصُدُّوا عَن سَبِیل اللّه فَسَیُنفِقُونَها ثُم تَکُون عَلَیهِم حَسرَةً ثُم یُغلَبُونَ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ یُحشَرُونَ
- [ 36 ] لِیَمِیزَ اللّه الخَ بِیثَ مِنَ الطَّیِّب وَ یَجعَلَ الخَ بِیثَ بَعضَه عَلی بَعض فَیَرکُمَه جَمِیعاً فَیَجعَلَه فِی جَهَنَّمَ أُولئِکَ هُم الخاسِرُونَ [ 37 ]
388- قرآن- 1
صفحه 571 از 656
ترجمه
همانا آنانکه کافر شدند انفاق میکنند مالهاي خودشان را تا باز دارند از راه خدا پس زود است انفاق میکنند آنها را پس میباشد بر
آنان حسرت پس مغلوب میشوند و آنانکه کافر شدند بسوي دوزخ سوق داده میشوند تا ممتاز کند خدا ناپاك را از پاك و قرار
دهد ناپاك را بعض آنرا بر بعض پس متراکم کند آنرا تمامی پس قرار دهد آنرا در دوزخ آنگروه ایشانند زیانکاران.
تفسیر
قمی ره فرموده نازل شده است در باره قریش وقتی که ضمضم بن عمرو خزاعی از طرف أبو سفیان مأمور شد که آنها را از بیرون
آمدن پیغمبر [ص] و اصحاب از مدینه بعنوان تعرّض کاروانشان آگاه نماید و او با وضع مهیّجی وارد مکه شد و ابلاغ نمود و
صفوان بن امیّه و سهیل بن عمرو و سایر قریش هر کدام بقدر استطاعت خودشان کمک مالی در تهیّه وسائل جنگ با پیغمبر [ص]
نمودند تا جلوگیري از رواج دین اسلام نمایند و اینکه اموال در جنگ بدر صرف شد و حسرتش بدل آنها ماند و مغلوب و مقتول
شدند و بدرك رفتند و اینکه آیه یکی از اخبار غیبیّه قرآن است که اثبات حقّیّت آن و آورندهاش را مینماید و گفتهاند وجه اعاده
الّذین کفروا در آیه دوم آنستکه بعضی از آن انفاق کنندگان بعدا قبول اسلام نمودند لذا وعید آخرت مخصوص بکفار شده است
و در علل از امام باقر [ع] در ضمن حدیثی نقل نموده که خداوند ممزوج فرمود طینت مؤمن را وقتی که اراده فرمود خلق او را
بطینت کافر پس آنچه را مؤمن بجا آورد از کار بد براي اینکه مزاج است و همچنین ممزوج فرمود طینت کافر را وقتی که اراده
فرمود خلق او را بطینت مؤمن پس آنچه را کافر بجا آورد از کار خوب براي اینکه مزاج است پس چون روز قیامت شود خداوند
نزع میفرماید از دشمن و ناصب اهل بیت سنخ مؤمن و مزاج و طینت و جوهر و عنصر و جمیع اعمال صالحه او را و مسترد میدارد
بمؤمن و نزع میکند خداوند تعالی از مؤمن سنخ ناصب و مزاج و طینت و جوهر و عنصر و تمام اعمال و افعال بد پست او را و
مسترد میدارد بناصب بعدل خود و بناصب میفرماید ظلمی بر تو نشده است اینکه اعمال خبیثه از طینت و مزاج تو است و تو اولی
بآنها هستی و اینکه اعمال صالحه از طینت مؤمن [ صفحه 533 ] و مزاج او است و او اولی است بآنها امروز ظلمی نیست همانا خدا
سریع الحساب است و در قرآن فرموده الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات و الطّیبات للطّیبین و الطّیبون للطّیبات و نیز فرموده و
الّذین کفروا الی جهنم یحشرون لیمیز اللّه الخبیث من الطّیب تا آخر آیه و بنظر حقیر اشاره است باصل عقلی که در اواخر سوره
فاتحه بیان نمودم در جواب اشکالیکه بر اعطاء ثواب اعمال آنها را بشیعیان شده بود و بنابر اینکه لیمیز اللّه متعلق است بیحشرون در
آیه سابقه چنانچه ظاهر است و بعضی گفتهاند متعلق است بینفقون در آیه اول و مراد آنستکه نفقات کفار را خداوند جمع و ممتاز
میفرماید از نفقات اهل ایمان و در روز قیامت آنها را مجتمع و متراکم نموده در جهنم گداخته و کفار را بآنها عذاب میفرماید و
بنابر اینکه لام در لیمیز اللّه براي بیان عاقبت انفاق آنها است و محتمل است متعلق بیغلبون باشد و بنابر اینکه مراد آنستکه مغلوبیّت
کفار بعد از صرف مال و جمعآوري لشگر براي آنستکه ممتاز کند خدا آنها را از مسلمانان بمغلوبیّت و غالبیّت و کفار را یک جا
جمع نموده رویهم نهاده وارد جهنم نماید و در هر حال خسران کامل نصیب آنها شد که از مالشان استفاده ننمودند و از خیر دنیا و
آخرت محروم شدند و بعذاب ابدي گرفتار گردیدند و افراد ضمیر در یرکمه و یجعله باعتبار جنس است.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 38 تا 40
اشاره
صفحه 572 از 656
قُل لِلَّذِینَ کَفَرُوا إِن یَنتَهُوا یُغفَر لَهُم ما قَد سَلَفَ وَ إِن یَعُودُوا فَقَد مَضَت سُنَّت الَأوَّلِینَ [ 38 ] وَ قاتِلُوهُم حَتّی لا تَکُونَ فِتنَۀٌ وَ یَکُونَ
- الدِّین کُلُّه لِلّه فَإِن انتَهَوا فَإِن اللّهَ بِما یَعمَلُونَ بَصِ یرٌ [ 39 ] وَ إِن تَوَلَّوا فَاعلَمُوا أَن اللّهَ مَولاکُم نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصِ یرُ [ 40 ] -قرآن- 1
369
ترجمه
بگو مر آنانرا که کافر شدند اگر باز ایستند آمرزیده شود براي آنها آنچه بتحقیق گذشت و اگر باز گردند پس بتحقیق جاري شد
طریقه پیشینیان و کارزار کنید با آنها تا نباشد فسادي و باشد دین تمامی آن از آن خدا پس اگر باز ایستند همانا خدا بآنچه بجا
میآورند بینا است و اگر اعراض کنند پس بدانید بدرستیکه خدا که نگهبان شما است خوب مولی و خوب ناصري است.
تفسیر
بگو اي پیغمبر بکفار اگر از کفر و دشمنی با اسلام دست بردارند و توبه نمایند خداوند گناهان و جرائم سابقه آنها را میآمرزد و
اگر تکرار نمایند اعمال ناشایسته [ صفحه 534 ] خودشان را و اصرار داشته باشند بر معاصی و محاربه با خدا و رسول خداوند هم
رویّه و طریقه و سلوك خود را در باره پیشینیان آنها که با انبیاء عظام مخالفت نمودند نسبت بآنها جاري خواهد فرمود و بسزاي
اعمالشان از قتل و اسر و رقیّت و ذلّت و استیصال خواهند رسید و باید مسلمانان با آنها جنگ کنند تا فتنه و فساد و آشوب و
اختلاف و کفر و نفاق و ضلال و کلال و ملال از جهان برداشته شود و تمام ادیان باطله و عقائد فاسده محو و نابود گردد و منحصر
شود دین در سراسر دنیا ظاهرا و واقعا بدین حق الهی که اسلام و مذهب جعفري اثنی عشري است چنانچه در کافی از حضرت باقر
[ع] روایت نموده است که هنوز تأویل اینکه آیه ظهور پیدا نکرده چون پیغمبر [ص] براي حاجت خود و اصحابش جزیه میگرفت و
اگر ظاهر شود مفاد کامل آن جزیه قبول نمیشود و باید کشته شوند کفار تا همه موحّد شوند و شرك در دنیا وجود نداشته باشد و
در مجمع و عیاشی ره از امام صادق [ع] نقل نموده که هنوز تأویل اینکه آیه نیامده است و اگر قائم ما قیام نماید بعد از اینکه
کسیکه او را ادراك نماید میبیند تأویل و مفاد کامل اینکه آیه را و باید دین محمّد [ص] سراسر عالم را فرا گیرد تا شرك در روي
زمین باقی نماند و بعضی گفتهاند باید مسلمانان جهاد کنند تا باقی نمانند کفاریکه معاهده با مسلمانان ننمودند چون آنها میتوانند
فتنه و فساد نمایند و قوم خودشان را بکفر دعوت کنند و از قبول اسلام باز دارند نه کفاریکه با مسلمانان معاهده نمودند یا در پناه
اسلام داخل شدهاند پس اگر از کفر دست کشیدند و قبول اسلام نمودند خداوند بصیر است باعمال قلبیّه و خارجیّه آنها و بر طبق
آن پاداش عطا خواهد فرمود و اگر اعراض نمودند از قبول اسلام و اصرار بکفر و عناد داشتند مسلمانان نباید از معادات آنها باکی
داشته باشند و باید بدانند که خداوندي که مولی و سرپرست و نگهبان و نگهدار و ناصر و معین آنها است در اینکه صفات کامل
است نمیگذارد مغلوب و مقهور شوند و کید اعداء را از آنها دفع میفرماید و بنابر اینکه مولیکم صفت اللّه و جمله بعد خبر انّ است
و محتمل است مولیکم خبر انّ باشد و جمله نعم المولی و نعم النصیر مستانفه و بنظر حقیر ترکیب اول احسن است.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 41
اشاره
وَ اعلَمُوا أَنَّما غَنِمتُم مِن شَیءٍ فَأَن لِلّه خُمُسَه وَ لِلرَّسُول وَ لِذِي القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکِین وَ ابن السَّبِیل إِن کُنتُم آمَنتُم بِاللّه وَ ما أَنزَلنا
صفحه 573 از 656
[ 303 [ صفحه 535 - عَلی عَبدِنا یَومَ الفُرقان یَومَ التَقَی الجَمعان وَ اللّه عَلی کُل شَیءٍ قَدِیرٌ [ 41 ] -قرآن- 1
ترجمه
و بدانید که آنچه را غنیمت بردید از چیزي پس بتحقیق از براي خدا است پنج یک آن و از براي پیغمبر و از براي صاحب قرابت و
یتیمان و درماندگان و مسافران محتاج اگر باشید که ایمان آوردید بخدا و آنچه فرستادیم ما بر بنده خود روز امتیاز روز که
بهمرسیدند آندو جماعت و خدا بر هر چیزي توانا است.
تفسیر
غنیمت مطلق بهره و فائده است و بیشتر در اموالی که از کفار بدست مسلمانان میرسد در جنگ با آنها باذن پیغمبر [ص] یا امام [ع]
اطلاق میشود و اینکه قدر متیقّن از غنیمت و مورد وجوب خمس است و بنظر حقیر شامل میشود چهار مورد دیگر را از موارد
وجوب خمس که فوائد کسب اعم از تجارت و فلاحت و صناعت و غیرها باشد و معدن و کنز و غوص که بر همه اینکه موارد
اطلاق غنیمت میشود بلکه در بعضی از موارد از قبیل یافتن گنج و هبه و هدیه و میراث غیر مترقب صدق غنیمت اظهر است اگر چه
هر یک از موارد شرائط مخصوصه داشته باشد بلی در زمینی که ذمّی خریداري مینماید و مال مخلوط بحرام خمس بمقتضاي
روایات ثابت شده و اطلاق غنیمت بر آندو نمیشود و إثبات شیء نفی ما عدا نمیکند و شاید لفظ من شیء در آیه شریفه اشاره باین
تعمیم باشد نه قلیل و کثیر که گفتهاند در هر حال در اینکه هفت مورد که ذکر شد خمس باید از مال خارج شود و مالک مخیّر
است میان اداء عین و قیمت و از اسناد غنیمت اوّلا بمسلمانان و اختصاص خمس آن ثانیا بخدا و پیغمبر و سایر مصارف استفاده
میشود که مسلمانان در رتبه اولی مالک میشوند و در رتبه ثانیه از ملکشان خارج و داخل در ملک مصارف مذکوره میگردد چون
اگر در ابتدا مسلمانان مالک نشوند غنیمت آنها صادق نیست و اینکه راه ملکیّت طولیّه است که در اوائل سوره بقره اشاره بآن شد
که حقیر ابتکار و اختیار نمودهام و بنابر اینکه تسلیم بمستحق و مصارفش بعهده مالک اول است که غنیمت برنده میباشد و سه سهم
از آن که راجع بخدا و پیغمبر [ص] و ذي القربی است ملک امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه است و باید در زمان غیبت بمجتهد
جامع الشّرائط که نائب عام آنحضرت است تسلیم شود چون ولی خدا و وارث پیغمبر و فرد اکمل ذي القربی و قدر متیقّن از اطلاق
آن امام [ع] است و سه سهم دیگر باید بمصرف ایتام و فقراء و مسافر محتاج از اولاد عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف جدّ امجد
حضرت ختمی مرتبت برسد چون بنی هاشم که اقارب نزدیک پیغمبرند همه از نسل آنحضرتند و معرّف اجلاي اینکه خانواده عنوان
هاشمی [ صفحه 536 ] است و مناط نسبت از طرف پدر است در تشکیل طائفه و در زمان حضور امام [ع] اینکه نصف هم باید
بآنحضرت تسلیم شود تا کفالت از آنها فرموده و اگر نقیصه یا زیاده باشد خود تدارك یا تصرّف فرماید و در زمان غیبت میتوانند
اشخاص خودشان بمصرف آنها برسانند و اینکه خصوصیّات از روایات ائمه اطهار و فتاواي فقهاء امامیّه رضوان اللّه علیهم استفاده
میشود اگر چه بعضی از آنها محل خلاف باشد ولی اقوي و اشهر همانستکه بیان شد و با ظاهر آیه شریفه منافات ندارد چون آیه در
مقام بیان تمام مراد نیست و آن محوّل بخاندان عصمت و طهارت شده است و اینکه عنوان یتامی و مساکین و إبن السّبیل از عناوین
مذکوره مجرّد از لام که مفید ملکیّت است ذکر شده شاید براي اشاره بآن باشد که مالک خارج از سه عنوانی که قبلا نام برده شده
نیست چون اینکه عناوین باید از افراد ذوي القربی باشند نهایت آنکه فرد اکمل آنها که امام [ع] است مستقل بذکر و مخصوص
بسهم و ممتاز باحکام خاصّه است و اینکه حق براي ایشان در مقابل زکوة که بر آنها حرام شده است جعل شده براي کرامت پیغمبر
[ص] و ذرّیّه طاهرهاش از دخالت در اوساخ اموال که زکوة است و در زمان غیبت باید حاکم شرع سهم امام [ع] را که نصف است
صفحه 574 از 656
بمصرف مرضی آنحضرت برساند و بنظر حقیر بهترین مصارف ترویج شریعت مطهّره است و اگر کسی ایمان بخدا و آیات نازله بر
پیغمبر [ص] در روز افتراق و امتیاز اهل حق از باطل را داشته باشد که آن روز تلاقی دو لشگر است در بدر نباید طمع در خمس
نماید چون صدق مواعید حق و نصرت لشگر اسلام را بکمک ملائکه نازله مشاهده نموده و میداند که خداوند بر هر چیزي قادر
است از نصرت جمع قلیل بر کثیر و برکت مال بواسطه اداء خمس بیش از نقص ظاهري آن و معصیت منافی با ایمان کامل است ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 42
اشاره
إِذ أَنتُم بِالعُدوَةِ الدُّنیا وَ هُم بِالعُدوَةِ القُصوي وَ الرَّکب أَسفَلَ مِنکُم وَ لَو تَواعَدتُم لاختَلَفتُم فِی المِیعادِ وَ لکِن لِیَقضِ یَ اللّه أَمراً کانَ
308- مَفعُولًا لِیَهلِکَ مَن هَلَکَ عَن بَیِّنَۀٍ وَ یَحیی مَن حَی عَن بَیِّنَۀٍ وَ إِن اللّهَ لَسَمِیع عَلِیم [ 42 ] -قرآن- 1
ترجمه
وقتی که بودید در کنار نزدیکتر وادي و آنها بودند در کنار دورتر و سواران کاروان پائینتر از شما و اگر مواعده نموده بودید هر
آینه خلاف مینمودید در وعده ولی براي آنکه محقّق کند خدا کاریرا که بوده است مقدّر که بجا آورده شود تا آنکه هلاك شود
کسیکه هلاك شد از روي حجّت و زنده بماند هر که زنده ماند از روي [ صفحه 537 ] حجّت و بدرستیکه خدا هر آینه شنواي دانا
است.
تفسیر
دلیل آنکه خداوند بر هر امري قادر است آنستکه تمام وسائل عادي فتح براي کفار قریش فراهم بود و تمام موجبات شکست براي
مسلمانان آماده با اینحال خداوند ایشانرا غالب و آنها را مغلوب فرمود از آن جمله آنکه مسلمانان در کنار وادي بدر که نزدیکتر
بمدینه بود نزول نمودند و آن زمینی بود شن زار که پا در آن فرو میرفت و آب نداشت و عدّه آنها تقریبا ثلث عدّه کفّار بود و
اسلحه و سایر مهمّات جنگیشان بالنّسبه بآنها از ثلث هم کمتر بود و جز کمک الهی مددي براي مسلمانان مترقّب نبود و کفار در
کنار وادي که دورتر بمدینه بود نزول نمودند و زمین اینکه قسمت عادي و داراي آب بود و با آنکه عدّه و عدّه آنها متجاوز از سه
برابر عدّه و عدّه مسلمانان بود کاروانشان هم در زمینی پائینتر از منزلگاه دو لشگر بریاست ابو سفیان با اموال مهمّی حاضر بودند
که ممکن بود در موقع ضرورت با آنها کمک نمایند چنانچه در آیات سابقه اشاره باین امور شده بود بنابر اینکه اذ انتم در صدر
آیه مفید تعلیل است و بیان قدرت الهی بر نصرت مسلمانان بدون وسائل عادي اگر چه ظاهرا بدل است از یوم الفرقان در آیه سابقه
و دنیا و قصوي تانیث ادنی و اقصی میباشند و اگر مسلمانان و کفار مواعده مینمودند قبلا براي کارزار اختلاف مینمودند در وفاء
بوعده و ممکن بود مسلمانان بواسطه اطلاع بر استعداد کفار و بیاستعدادي خودشان تخلّف نمایند یا کفار از رعب اسلام در میعاد
حاضر نشوند و جنگ بدر واقع نشود ولی خداوند مقدّر فرموده بود عزت و شوکت و عظمت اسلام را لذا مواعده نشد و جنگ واقع
شد تا بظهور و ثبوت برسد امریکه واجب و لازم شده بود بجا آورده شود بتقدیر الهی تا ظاهر شود صدق وعده پیغمبر [ص] بنصرت
اسلام و الطاف الهی نسبت بمسلمانان و ثابت گردد کفر کفار و ایمان اهل ایمان با بیّنه و برهان و خداوند دعاي بندگان خود را
میشنود و اگر مصلحت باشد اجابت میفرماید و از ضمائر آنها آگاه است و بر طبق آن پاداش میدهد و میداند چگونه تدبیر امور
صفحه 575 از 656
نماید ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 43
اشاره
إِذ یُرِیکَهُم اللّه فِی مَنامِکَ قَلِیلًا وَ لَو أَراکَهُم کَثِیراً لَفَشِلتُم وَ لَتَنازَعتُم فِی الَأمرِ وَ لکِن اللّهَ سَلَّمَ إِنَّه عَلِیم بِذات الصُّدُورِ [ 43 ] -قرآن-
187-1
ترجمه
هنگامیکه نمود بتو ایشانرا خدا در خوابت اندك و اگر نموده بود بتو آنها را بسیار هر آینه سستی مینمودید و هر آینه نزاع میکردید
در کار ولی خدا بسلامت داشت [ صفحه 538 ] بدرستیکه او دانا است بضمیر سینهها.
تفسیر
اذ بدل ثانی است از یوم الفرقان یا متعلّق است با ذکر مقدّر و گفتهاند خداوند در شب روز که در آنروز جنگ بدر واقع شد ارائه
داد در خواب به پیغمبر خود لشگر کفار را کم براي آنکه باصحاب خبر دهد و آنها با قوت قلب براي جنگ حاضر شوند و اینکه
جائز است چون خواب راست آنستکه خودش یا تاویلش در خارج واقع شود و اینجا تاویلش غلبه مسلمانان بود که واقع شد و اگر
خداوند ارائه میداد آنها را زیاد موجب تشویش خاطر مسلمانان میشد و میترسیدند و منازعه و مجادله با یکدیگر مینمودند در امر
جهاد و آرائشان مختلف میشد ولی خداوند سلامت داشت ایشانرا از نزاع و جدال و اختلاف و سستی و جبن چون از ضمائر و باطن
دل ایشان با خبر بود و میدانست که در میان آنها ضعیف القلب و سست اعتقاد موجود و محتاج بتقویت است و قمی ره فرموده
خطاب به پیغمبر [ص] و مراد اصحابند خداوند بآنها ارائه داد در خواب کفار قریش را کم براي آنکه فزع ننمایند ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 44
اشاره
- وَ إِذ یُرِیکُمُوهُم إِذِ التَقَیتُم فِی أَعیُنِکُم قَلِیلاً وَ یُقَلِّلُکُم فِی أَعیُنِهِم لِیَقضِ یَ اللّه أَمراً کانَ مَفعُولًا وَ إِلَی اللّه تُرجَع الأُمُورُ [ 44 ] -قرآن- 1
182
ترجمه
و هنگامیکه نمود بشما ایشانرا چون بهم رسیدید در چشمهاي شما اندك و گردانید اندك شما را در چشمهاي آنها تا محقّق فرماید
خدا کاریرا که بود مقدّر و بسوي خدا رجوع داده میشود کارها.
تفسیر
صفحه 576 از 656
خداوند براي تصدیق رؤیاي پیغمبر [ص] ارائه داد لشگر کفار را در نظر مسلمانان اندك با آنکه بسیار بودند چنانچه در جوامع از
إبن مسعود نقل نموده که من بمردیکه پهلویم بود گفتم اینها هفتاد نفرند او گفت بنظرم صد نفر باشند بعد از یک نفر از آنها
پرسیدیم گفت هزار نفرند و اینکه مقدار تفاوت نمیشود از خطاء باصره باشد و معلوم میشود که خداوند براي تشجیع مسلمانان ارائه
فرموده است چنانچه ارائه داد مسلمانان را بکفار در بدو امر کم براي آنکه جرئت بجنگ نمایند بطوریکه أبو جهل گفت اگر ما
غلامانمان را بفرستیم اینها را با دست میگیرند ولی بعد از اقدام بجنگ بنظرشان زیاد آمدند بطوریکه مرعوب و مشوّش شدند و
نظام امرشان مختل گردید و تمام اینکه عنایات و الطاف الهیّه نسبت بمسلمانان براي آن بود که واقع شود در خارج امریکه در علم
الهی [ صفحه 539 ] گذشته بود که واقع شود و تمام امور بازگشت باراده الهی مینماید و هیچ قدرتی نمیتواند مانع از نفوذ اراده او
شود.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 45 تا 47
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُم فِئَۀً فَاثبُتُوا وَ اذکُرُوا اللّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 45 ] وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَه وَ لا تَنازَعُوا فَتَفشَلُوا وَ تَذهَبَ
رِیحُکُم وَ اصبِرُوا إِن اللّهَ مَعَ ال ّ ص ابِرِینَ [ 46 ] وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِن دِیارِهِم بَطَراً وَ رِئاءَ النّاس وَ یَصُ دُّونَ عَن سَبِیل اللّه وَ اللّهُ
418- بِما یَعمَلُونَ مُحِیطٌ [ 47 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي آنکسانیکه ایمان آوردید چون ملاقات کنید گروهی را پس ثابت باشید و یاد کنید خدا را بسیار امید است که شما رستگار
شوید و اطاعت کنید خدا و پیغمبرش را و نزاع ننمائید پس سستی کنید و برود شوکت شما و صبر کنید همانا خداوند با صابران
است و مباشید مانند آنانکه بیرون آمدند از منزلهاشان با تکبّر و نشاط و براي وانمود بمردم و باز میدارند از راه خدا و خدا بآنچه
میکنند احاطه دارد.
تفسیر
امر است به ثبات قدم در مقابل لشگر مخالف با توسّل بدعا و توجّه بخدا و طلب نصرت از او که موجب ظفر و رستگاري است و
ارشاد است بوجوب اطاعت خدا و پیغمبر و امام و نهی است از نزاع و اختلاف داخلی که موجب بد دلی بیکدیگر و ضعف و سستی
و کسر صولت و نقص دولت است چون ریح در کلام عرب کنایه از شوکت و دولت است براي مشابهت در نفوذ امر چنانچه باد در
فارسی کنایه از تکبّر و نخوت است و گفته شده است که همیشه فتح بعد از وزیدن نسیمی است که بامر خدا میوزد و باین جهت
پیغمبر [ص] فرموده من نصرت یافتم بصبا و قوم عاد هلاك شدند بدبور که بادي است از مغرب میوزد مقابل صبا و بنابر اینکه ریح
در معنی حقیقی خود استعمال شده است و مراد آنستکه کاري نکنید که نسیم فتح بر شما نوزد و صبر کنید که خداوند حافظ و
ناصر صبر کنندگان است صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر اثر صبر نوبت ظفر آید و آنانکه بیرون آمدند از دیار خودشان اهل
مکه بودند که براي حمایت از کاروانشان و جنگ با مسلمانان حرکت کردند با تمام لوازم عشرت و نشاط و نخوت و غرور و چون
بجحفه که یکی از مواقیت حج است در سه منزلی مکه رسیدند قاصد ابو سفیان رسید و آنها را از سلامتی کاروان آگاه نمود و
صفحه 577 از 656
دستور مراجعت داد ولی أبو جهل ابا کرد و گفت ممکن نیست مگر آنکه ببدر رویم و شراب بنوشیم و زنان مغنّیه براي ما سرود
بخوانند و اطعام نمائیم عرب را تا معروف [ صفحه 540 ] بشجاعت و سماحت شویم و نگذاریم امر محمّد [ص] نفوذ پیدا کند ولی
تدبیر آنها با تقدیر الهی موافق نبود لذا بجاي شراب شربت ناگوار مرگ را چشیدند و بجاي تغنّی زنان بر آنها نوحهسرائی کردند و
موّفق باطعام نشدند ولی طعمه شمشیر مسلمانان شدند و نفوذ اسلام در جزیرة العرب منتشر گردید و خداوند احاطه علمی دارد به
نیّات و افعال آنها و بر طبق آن پاداش داده و خواهد داد ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 48
اشاره
وَ إِذ زَیَّنَ لَهُم الشَّیطان أَعمالَهُم وَ قالَ لا غالِبَ لَکُم الیَومَ مِنَ النّاس وَ إِنِّی جارٌ لَکُم فَلَمّا تَراءَت الفِئَتان نَکَصَ عَلی عَقِبَیه وَ قالَ إِنِّی
298- بَرِيءٌ مِنکُم إِنِّی أَري ما لا تَرَونَ إِنِّی أَخاف اللّهَ وَ اللّه شَدِیدُ العِقاب [ 48 ] -قرآن- 1
ترجمه
و هنگامیکه زینت داد براي آنها شیطان کارهاشانرا و گفت نیست غلبه کننده بر شما امروز از مردم و همانا من پناه دهندهام شما را
پس چون دیدند آندو گروه یکدیگر را برگشت برد و پاشنهاش و گفت همانا من بیزارم از شما بدرستیکه من میبینم آنچه را
نمیبینید همانا من میترسم از خدا و خدا سخت عقوبت است.
تفسیر
خداوند تذکر داده است مسلمانانرا به نتیجه غرور که از براي کفار در جنگ بدر روي داد بعد از تلاقی دو لشگر بسبب وسوسه
شیطان که عمل ناشایسته خودشان را شایسته پنداشتند و بکثرت عدد و اسلحه خود مغرور شدند و اقدام بجنگ با پیغمبر [ص]
نمودند با آنکه خبر سلامتی کاروانشان بآنها رسیده بود و داعی بر جنگ نداشتند چنانچه در آیه قبل اشاره شد و گفتهاند در آن
وقت شیطان در صف کفار قریش بود و براي آنها مصوّر شد بصورت سراقه که از اشراف بنی کنانه بود و دست حارث بن هشام را
گرفته بود و آنها را بامان خود و قبیلهاش مغرور نمود ولی چون ملائکه را مشاهده کرد که بکمک مسلمانان آمدند دست بر سینه او
زد و فرار نمود و حارث گفت ما را به اینکه می- گذاري و فرار میکنی جواب داد من میبینم آنچه را شما نمیبینید و چون کفار
فرار کردند و بمکه رسیدند از او گله کردند قسم یاد نمود که من با شما نبودم و آنها بعد از آنکه مسلمان شدند دانستند که او
شیطان بوده و قریب به اینکه معنی از صادقین علیهما السلام هم نقل شده است و عیاشی ره از حضرت سجاد [ع] نقل نموده که چون
اصحاب در روز بدر تشنه شدند امیر المؤمنین [ع] مشکی برداشت که براي آنها آب بیاورد چون بر سر چاه رسید باد شدیدي وزید
حضرت تامّلی کرد تا ساکت شد پس از آن باد دیگري [ صفحه 541 ] وزیدن گرفت و ساکن شد در مرتبه سوم بادي وزید که
نزدیک بود حضرت را بگیرد لذا جلوس فرمود تا قطع شد و چون مراجعت فرمود قضیه را بحضرت رسول [ص] عرضه داشت پیغمبر
[ص] فرمود باد اول جبرئیل بود با هزار ملک باد دوم میکائیل بود با هزار ملک باد سوم اسرافیل بود با هزار ملک و همه بتو سلام
رساندند و بکمک ما آمده بودند آنها بودند که شیطان دید ایشانرا و بلشکر پشت نمود و فرار برقرار اختیار کرد و گفت آنچه را
خداوند از او در اینکه آیه نقل فرموده است و از إبن عباس نقل شده که دروغ گفت دشمن خدا وقتی که گفت من از خدا میترسم
صفحه 578 از 656
و اگر راست میگفت معصیت خدا را نمی نمود و بعضی گفتهاند ترسید از عذاب الهی براي آنکه ملائکه را دید و تصور نمود روز
موعود رسیده است و بعضی گفتهاند اینکه عادت ابلیس است که پس از فریب دادن بنی آدم تبرّي میکند و سرزنش میدهد و
اظهار علم و کمال مینماید.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 49 تا 51
اشاره
إِذ یَقُول المُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَض غَرَّ هؤُلاءِ دِینُهُم وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللّه فَإِن اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیم [ 49 ] وَ لَو تَري إِذ یَتَوَفَّی الَّذِینَ
- [ کَفَرُوا المَلائِکَۀُ یَضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَ أَدبارَهُم وَ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِیق [ 50 ] ذلِکَ بِما قَدَّمَت أَیدِیکُم وَ أَن اللّهَ لَیسَ بِظَلّام لِلعَبِیدِ [ 51
385- قرآن- 1
ترجمه
هنگامیکه میگفتند منافقان و آنانکه در دلهاي آنها مرض بود که مغرور نمود اینان را دینشان و هر کس توکّل کند بر خدا پس
همانا خدا غالب درست کار است و اگر میدیدي هنگامیرا که قبض روح مینمودند آنانرا که کافر شدند ملائکه که میزدند بر
رویهاشان و پشتهاشان و بچشید عذاب سوزان را اینکه بسبب آن چیزي است که پیش فرستاد دستهاي شما و همانا خدا نیست
بیدادگر مر بندگانرا.
تفسیر
در همان وقت که کفار قریش مغرور بمقاله شیطان شدند که در آیه سابقه اشاره شد جمعی از منافقان که در دلهاي آنها مرض
شک و ریا جاي داشت و ظاهرا قبول اسلام نموده بودند میگفتند مسلمانان حقیقی بدین خودشان و وعده فتح مغرور شدند و با
اینکه عدّه کم اقدام بجنگ عدّه زیاد نمودند و خداوند از آنها جواب فرمود که کسانی که بوعده خدا و پیغمبر [ص] وثوق و اعتماد
نمایند مغرور نیستند خداوند غالب است و غلبه میدهد ضعیف متوکّل را بر قوي مغرور و افعالش بر وفق حکمت و مصلحت است
نمیگذارد دوستانش مقهور دشمنانش شوند و اگر میدیدي اي پیغمبر آنروز که ملائکه قبض روح مینمودند از کفار و میزدند
بصورتها و اسافل اعضاء آنها یا به پیشرو و پشت سرشان [ صفحه 542 ] و میگفتند اینکه عذاب دنیاي شما بود و بعدا بچشید عذاب
آخرت را و گفتهاند گرزهاي آهنین در دست آنها بود که وقتی میزدند بر بدن کفار آتش شعلهور میگردید و از پیغمبر [ص] نقل
شده است که مردي بآنحضرت عرض کرد من حمله نمودم بیکی از کفار پیش از آنکه شمشیرم باو برسد سرش افتاد فرمود سبقت
گرفتند بر تو ملائکه و جواب شرط محذوف است براي توسعه و تعظیم یعنی اگر میدیدي اینکه حال را دیده بودي امر شگفت
آوریرا که موجب بسی مسرّت بود و ملائکه فاعل یتوفّی و جمله یضربون وجوههم حال است و بعضی تتوّفی بتا قرائت نمودهاند و از
کلمه ذوقوا ببعد مقول قول ملائکه است و خداوند بهیچ وجه ظلم بر بندگان نمینماید و اگر بخواهد آنها را بدون استحقاق عذاب
فرماید بسیار ظلم نموده اعمال خودشان موجب عقوبت آنها شده است و اینکه نکته تعبیر بصیغه مبالغه و ردّ مجبّره است.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 52 تا 54
صفحه 579 از 656
اشاره
کَ دَأب آلِ فِرعَونَ وَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم کَفَرُوا بِآیات اللّه فَأَخَ ذَهُم اللّه بِذُنُوبِهِم إِن اللّهَ قَوِيٌّ شَدِیدُ العِقاب [ 52 ] ذلِکَ بِأَن اللّهَ لَم یَکُ
مُغَیِّراً نِعمَۀً أَنعَمَها عَلی قَوم حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم وَ أَن اللّهَ سَمِیع عَلِیم [ 53 ] کَ دَأب آلِ فِرعَونَ وَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم کَذَّبُوا بِآیات رَبِّهِم
486- فَأَهلَکناهُم بِذُنُوبِهِم وَ أَغرَقنا آلَ فِرعَونَ وَ کُلٌّ کانُوا ظالِمِینَ [ 54 ] -قرآن- 1
ترجمه
مانند عادت اتباع فرعون و آنانکه بودند پیش از آنها کافر شدند بآیتهاي خدا پس گرفت آنها را خدا بگناهانشان همانا خدا نیرومند
سخت عقوبت است اینکه براي آنستکه خدا نباشد تغییر دهنده نعمتی را که انعام کرده بر جمعی تا آنکه تغییر دهند آنچه را باشد
در خودهاشان و همانا خدا شنونده دانا است مانند عادت اتباع فرعون و آنانکه بودند پیش از آنها که تکذیب نمودند آیات
پروردگارشان را پس هلاك کردیم آنها را براي گناهانشان و غرق نمودیم فرعونیان را و همه بودند ستمکاران.
تفسیر
عادت و طریقه و شیوه ناپسند کفار قریش در انکار نبوّت ختمی مرتبت و عداوت با آنحضرت مانند داب و دیدن و رویّه فرعونیان
بود در انکار معجزات حضرت موسی [ع] و عناد با آنحضرت و مانند عادت اقوام سابقه بود از قبیل قوم عاد و ثمود با انبیاء خودشان
که آنها منکر توحید و رسالت شدند و خداوند بپاداش اعمالشان در دنیا و آخرت رساند و عقوبت الهی شدید است کسی نمیتواند
دفع آنرا از خود بنماید چنانچه قریش و فرعونیان و اقوام سابقه نتوانستند جلوگیري کنند و اینکه عقوبت الهی براي آن بود [ صفحه
543 ] که عادت و طریقه الهیّه بر اینکه جاري شده است که وقتی قومیرا بانواع نعم خود متنعّم فرمود مادامیکه آنها شکر گذارند نعم
خود را از آنها سلب نمیفرماید ولی بعد از کفران تبدیل میفرماید نعمت آنها را به نقمت چه نعمتی است برتر و بالاتر از نعمت
ارسال رسول و انزال کتاب و دین کامل که خداوند بقریش و اهل مکه عنایت فرمود و آنها کفر ورزیدند و کفران نمودند و چه
آزار و اذیتها کردند تا خداوند نعمت وجود پیغمبر [ص] را از آنها گرفت و آنحضرت بمدینه هجرت فرمود و در جنگ بدر جزاي
اعمال زشت آنها را داد و خدا شنوا و دانا است کسی نمیتواند قول و فعل خود را از حق مستور نماید و بر طبق آن پاداش میدهد
در کافی از امام صادق [ع] نقل نموده که خدا بیکی از انبیاء وحی فرمود که بقوم خودش بگوید هر وقت قومی اطاعت مرا نمودند و
من براي آنها خوشی مقدّر نمودم و تبدیل نمودند محبوب مرا بمکروه منهم محبوب آنها را تبدیل بمکروه مینمایم و هر وقت قومی
معصیت مرا نمودند و من براي آنها ناخوشی مقدّر کردم و آنها مکروه مرا مبدّل نمودند بمحبوب منهم مکروه آنها را بمحبوب
تبدیل مینمایم و در خاتمه براي تاکید تشبیه حال کفار قریش بسابقین آیه تکرار شده با مزیّت ذکر تکذیب آیات که فرد اکمل
کفران نعمت است و تصریح بهلاکت و کیفیّت آن نسبت بآل فرعون که غرق بوده و آنکه تمام کفار و عصاة از سابقین و لا حقین
ظالم بنفس خودشانند و ممکن است گفته شود اوّلا تشبیه شده است حال کفار قریش بفرعونیان در کفر و عصیان و ثانیا در تغییر
حال از شکر بکفران و اللّه اعلم.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 55 تا 56
اشاره
صفحه 580 از 656
- [ إِن شَرَّ الدَّوَاب عِندَ اللّه الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُم لا یُؤمِنُونَ [ 55 ] الَّذِینَ عاهَدتَ مِنهُم ثُم یَنقُضُونَ عَهدَهُم فِی کُل مَرَّةٍ وَ هُم لا یَتَّقُونَ [ 56
191- قرآن- 1
ترجمه
همانا بدترین جنبندگان نزد خدا آنانند که کافر شدند پس آنها ایمان نمیآورند آنانکه پیمان گرفتی از ایشان پس میشکنند پیمان
خودشان را در هر بار و آنها نمیپرهیزند.
تفسیر
قمی و عیاشی از امام باقر [ع] نقل نمودهاند که نازل شده است در باره بنی امیّه که شریرترین خلق خدایند و کافر شدند بحکم باطن
قرآن و بعضی گفتهاند مراد کفاري هستند که اصرار نمودند بر کفر و در علم خدا گذشته است که هرگز ایمان نمیآورند مانند
یهود بنی قریظه که معاهده نمودند با پیغمبر [ص] اولا بر آنکه کمک با دشمنان [ صفحه 544 ] او نکنند و تخلّف نمودند بمعاونت
کفار مکه و دادن اسلحه بآنها و گفتند فراموش کردیم و ثانیا عهد نمودند و تخلّف کردند بکمک احزاب در روز خندق و آنها از
نقض عهد و عار و نار باك ندارند و کلمه عاهدت در آیه دوم متضمّن معنی اخذ است لذا متعدّي بمن شده و الّذین بیان حال و
توصیف کفار مذکوره در آیه اول است.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 57 تا 58
اشاره
فَإِمّا تَثقَفَنَّهُم فِی الحَرب فَشَرِّد بِهِم مَن خَلفَهُم لَعَلَّهُم یَذَّکَّرُونَ [ 57 ] وَ إِمّا تَخافَن مِن قَوم خِیانَۀً فَانبِذ إِلَیهِم عَلی سَواءٍ إِن اللّهَ لا یُحِبُّ
216- الخائِنِینَ [ 58 ] -قرآن- 1
ترجمه
پس اگر دریابی آنها را در جنگ پس پراکنده کن بآنان کسانیرا که پیرو آنهایند باشد که آنان پند گیرند و اگر بترسی از گروهی
بر خیانتی پس بیفکن بسوي آنها باعتدال همانا خدا دوست ندارد خیانت کارانرا.
تفسیر
دستوري است از خداوند برسول اکرم در سلوك با کفاریکه نقض عهد نمودند که اگر دست بیابی و ظفر پیدا کنی بر آنها در
جنگ متفرق و مضطرب کن بسبب قتل و نهب و عقوبت آنها کسانیرا که پیرو آنها هستند در کفر و طغیان و نقض عهد و عصیان تا
متنبّه بمفاسد اخلاق خود شوند و از حال آنها عبرت گیرند و پیرامون اینکه امور نگردند و اگر بسبب ظهور امارات نقض عهد از
قومیکه با آنها معاهده نمودي بترسی که خیانتی نمایند و بر خلاف قرار داد عمل مضرّي انجام دهند بیفکن بسوي آنها عهدشان را
بتساوي و اعتدال باین نحو که قبلا بآنها اعلام نما که عهد ما ملغی است و بعدا با آنها جنگ کن تا مساوات شده باشد میان شما و
آنها در اطلاع بر الغاء عهد و نگویند مسلمانان با ما غدر نمودند و میانه روي شده باشد با آنها در عداوت و اگر بیخبر بآنها حمله
صفحه 581 از 656
کنی با سابقه عهد امان خارج از حدّ اعتدال در عداوت با آنها رفتار شده و خیانت است چون نقض عهد از آنها بروز ننموده و خدا
خیانت کاران را دوست ندارد چه مسلمانان باشند چه کفار.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 59 تا 60
اشاره
وَ لا یَحسَبَن الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُم لا یُعجِزُونَ [ 59 ] وَ أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیل تُرهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللّه وَ عَدُوَّکُم
365- وَ آخَرِینَ مِن دُونِهِم لا تَعلَمُونَهُم اللّه یَعلَمُهُم وَ ما تُنفِقُوا مِن شَیءٍ فِی سَبِیل اللّه یُوَف إِلَیکُم وَ أَنتُم لا تُظلَمُونَ [ 60 ] -قرآن- 1
ترجمه
و مپندار البته آنانکه کافر شدند پیشی گرفتند بدرستیکه آنها عاجز نمی [ صفحه 545 ] کنند و آماده سازید براي آنها آنچه بتوانید از
نیرو و از اسبان بسته شده که بترسانید بآن دشمن خدا و دشمن خودتان را و دیگران را از غیر آنها که نمیدانیدشان خدا میداند آنها
را و آنچه انفاق کنید از چیزي در راه خدا ادا کرده میشود بشما و شما ستم کرده نمیشوید.
تفسیر
خداوند براي اطمینان خاطر نبی مکرّم خود از شرّ کفّاریکه از جنگ فرار نمودند و در اطراف و جوانب انتها ز فرصت براي حمله بر
مسلمانان مینمودند میفرماید که گمان منما که ظفر بر آنها فوت شد از شما و آنها بر امر خدا و وعده نصرت او سبقت گرفتند و از
دست رفتند آنها عاجز نمیکنند شما را از فتح و ظفر بر خودشان و هر وقت باشد خدا شما را بر آنها مسلط خواهد فرمود ولی شما
هم در تهیه وسائل جنگ از قبیل تیر و کمان و شمشیر و زره و هر چه موجب تقویت و شوکت مسلمانان باشد تا حدیکه استطاعت و
تمکن دارید کوتاهی ننمائید مخصوصا اسبان بسته شده براي جهاد در راه خدا را که تا درجه تهیهاش در موقع جنگ مشکل است
قبلا آماده نمائید که موجب رعب و هراس کفار مکه شود که دشمن خدا و شمایند و نیز موجب خوف و بیم سایر کفار شود که
شما آنها را نمیشناسید چون نماز میخوانند و روزه میگیرند و بنفاق زیست میکنند و پی فرصت میگردند خدا آنها را میشناسد که
چه قدر بد جنسند و آنچه از اموال صرف نمائید در تهیه وسائل جهاد و دفاع از اعداء دین خداوند عوض و جزاي آنرا در دنیا و
آخرت بشما بنحو اتم خواهد داد و چیزي از آن کم و کاسته نخواهد شد و از اینکه آیه میتوان استفاده نمود که تحصیل نیرو و قواء
جنگی در هر عصري مناسب با اقتضاء زمان بر مسلمانان از اهم واجبات است و بهر قیمتی تمام میشود باید تهیه نمایند که حفظ
اسلام منوط بآن است و همچنین اعتبارات و شئونی که موجب عظمت و شوکت اسلام و رعب کفار از مسلمانان است و حفظ
اینمعنی مقدم است بر حفظ فروعی که اساس اسلام توقف بر آن ندارد و اگر بمفاد اینکه آیه عمل شده بود کار ما به اینکه جا
نمیرسید و بعضی یحسبن بیاء قرائت نمودهاند و بنابر اینکه الّذین کفروا فاعل و سبقوا بتقدیر ان ناصبه بجاي دو مفعول قرار گرفته
است
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 61 تا 63
اشاره
صفحه 582 از 656
وَ إِن جَنَحُوا لِلسَّلم فَاجنَح لَها وَ تَوَکَّل عَلَی اللّه إِنَّه هُوَ السَّمِیع العَلِیم [ 61 ] وَ إِن یُرِیدُوا أَن یَخدَعُوكَ فَإِن حَسبَکَ اللّه هُوَ الَّذِي أَیَّدَكَ
بِنَصرِه وَ بِالمُؤمِنِینَ [ 62 ] وَ أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِم لَو أَنفَقتَ ما فِی الأَرض جَمِیعاً ما أَلَّفتَ بَینَ قُلُوبِهِم وَ لکِن اللّهَ أَلَّفَ بَینَهُم إِنَّه عَزِیزٌ حَکِیمٌ
[ 404 [ صفحه 546 - 63 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
و اگر میل کردند بصلح پس میل کن بآن و توکل نما بخدا همانا او شنواي دانا است و اگر بخواهند که خدعه کنند با تو پس
بدرستیکه کافی است تو را خدا او است که تأیید نمود تو را بنصرتش و باهل ایمان و الفت انداخت میان دلهاشان اگر صرف
مینمودي آنچه در زمین است تمامی الفت نمیافکندي میان دلهاشان ولی خدا الفت افکند میان ایشان همانا او است تواناي درست
کردار.
تفسیر
دستوري است از خداوند به پیغمبر اکرم که اگر کفار مایل بصلح با مسلمانان شدند قبول فرماید و نترسد از خدعه و مکر آنها که
خواسته باشند مسلمانان را اغفال نمایند تا از جنگ دست بکشند و خودشان بتدریج تکمیل قوّه نمایند و بیخبر حمله کنند و توکل
بلطف الهی فرماید نسبت به مسلمانان چون خداوند شنوا است اقوال بندگانرا و دانا است به نیّات آنها و پیغمبر خود را مؤید فرموده
است بنصرت بر کفار و اتحاد اهل ایمان که آنها جماعت انصارند که مرکّب از دو قبیله اوس و خزرج بودند چنانچه در مجمع و
قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده و بین اینکه دو قبیله در زمان جاهلیت همیشه نزاع و جدال و خون ریزي شدید بود و ببرکت
وجود ختمی مرتبت و قبول اسلام مبدل بکمال الفت و مودت و اتحاد گردید و عداوت آنها بقدري شدید بود که اگر پیغمبر [ص]
تمام اموال روي زمین را صرف در اصلاح بین آنها مینمود ممکن نبود با یکدیگر دوست و مهربان شوند ولی خداوند بید قدرت
خود اینکه عمل را انجام داد که موجب حیرت خلق گردید چون مقلب القلوب او است عزت و قدرت و توانگري و توانائی بر هر
امري از امور از آن او و اجراء آن بر وفق علم و حکمت بنحو اکمل و اتم مخصوص بذات اقدس او است پس او است کافی از براي
دفع مکر هر مکار و غدر هر غدار و قمی ره فرموده آیه اول منسوخ است بقول خداوند و لا تهنوا و تدعوا الی السّلم و انتم الا علون
و بعضی گفتهاند منسوخ است بقول خداوند اقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم و قول خداوند قاتلوا الّذین لا یؤمنون و بنظر حقیر
منسوخ نیست چون منافات با هیچ یک از آن آیات ندارد زیرا آیه اول از آیاتیکه دعوي ناسخیّت آنها شده است دلالت بر منع از
پیشنهاد صلح از طرف مسلمانان دارد و اینکه منافی با قبول پیشنهاد از طرف کفار که مدلول آیه است که دعوي منسوخیت آن شده
ندارد و دو آیه دیگر [ صفحه 547 ] دستور حرب است با کفار حربی و منافی با تجویز صلح لدي الاقتضاء و معاهده و ذمّه نیست و
در کافی و عیاشی از امام صادق [ع] نقل نموده که پرسیدند سلّم چیست فرمود دخول در امر ما و ارجاع ضمیر مؤنّث بآن در قول
خداوند باعتبار حمل بر نقیض آن است که حرب است یا باعتبار معنی مسالمت است و قمی ره از امام باقر [ع] نقل نموده که
کسانیکه اراده خدعه داشتند قومی از قریش بودند که با آن حضرت بودند و معلوم است مراد امام [ع] منافقین اینکه امّتند که بر
حسب ظاهر سابقین در اسلام بودند.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 64 تا 66
اشاره
صفحه 583 از 656
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسبُکَ اللّه وَ مَن اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنِینَ [ 64 ] یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّض المُؤمِنِینَ عَلَی القِتال إِن یَکُن مِنکُم عِشرُونَ صابِرُونَ
یَغلِبُوا مِائَتَین وَ إِن یَکُن مِنکُم مِائَۀٌ یَغلِبُوا أَلفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُم قَوم لا یَفقَهُونَ [ 65 ] الآنَ خَفَّفَ اللّه عَنکُم وَ عَلِمَ أَن فِیکُم ضَ عفاً
555- فَإِن یَکُن مِنکُم مِائَۀٌ صابِرَةٌ یَغلِبُوا مِائَتَین وَ إِن یَکُن مِنکُم أَلف یَغلِبُوا أَلفَین بِإِذن اللّه وَ اللّه مَعَ الصّابِرِینَ [ 66 ] -قرآن- 1
ترجمه
اي پیغمبر کافی است تو را خدا و کسیکه متابعت نمود تو را از اهل ایمان اي پیغمبر تحریص کن اهل ایمان را بر کارزار اگر بوده
باشد از شما بیست تن صبر کنندگان غلبه میکنند بر دویست نفر و اگر باشد از شما یکصد تن غلبه مینمایند بر یکهزار نفر از آنانکه
کافر شدند براي آنکه آنها گروهی هستند که نمیفهمند اکنون تخفیف داد خدا به شما و دانست که در شما ضعفی است پس اگر
باشد از شما صد تن صبر کننده غلبه مینمایند بر دویست نفر و اگر باشند از شما هزار تن غالب میشوند بر دو هزار نفر باذن خدا و
خدا با صبر کنندگان است.
تفسیر
گفته شده است آیه اول نازل شده است در بیابان قبل از شروع بجنگ بدر و در منهج از تفسیر اهل بیت علیهم السلام نقل شده که
مراد باین آیه امیر المؤمنین [ع] و اتباع او هستند و شواهدي براي اینکه معنی ذکر فرموده است و آیه دوم منسوخ است و گفته شده
است اختصاص باصحاب بدر داشته که عدّه مسلمانان کم بودند و چون زیاد شدند حکم بر آنها تخفیف داده شده و آیه سوم ناسخ
آن است و بعد از مدتی نازل شده و در قرآن مقارن درج شده چون ترتیب نزول غیر از ترتیب ثبت و درج است و از اینجا معلوم
میشود که از هر دو آیه حکم تکلیفی بوجوب مقاومت یک تن در مقابل ده تن اوّلا و مقابل دو تن ثانیا استفاده نمودهاند و الا اگر
صرف وعده ظفر برده مقابل یا دو مقابل [ صفحه 548 ] از کفار در صورت ثبات قدم باشد ناسخیت و منسوخیت معنی ندارد و مؤید
اینکه استفاده است لفظ تخفیف در آیه سوم که مناسب با حکم تکلیفی است و اخباریکه دلالت بر ناسخیت آن آیه دارد و اینکه
حکم بوجوب مقاومت یکنفر در مقابل دو نفر فرمودهاند و فرار در اینحال را معصیت شمردهاند نیز شاهد بر مدعی است و علت غلبه
جهل کفار به مبدء و معاد و علم مسلمانان است که امیدوار باجر آخرتند و مؤید بتأیید الهی و از شهادت نمیترسند بعکس کفار که
فقط بهواي نفس جنگ میکنند و از فهم اینکه معانی و کمک غیبی محرومند و تکن در دو جا به مراعات لفظ مائه و ضعف بضم
ضاد نیز قرائت شده است و ذکر عدد در دو آیه از باب تمثیل و اشاره بتسویه حکم در صورت قلّت عدد و کثرت آنست و ضعف را
در مجمع بضعف بصیرت و عزیمت تفسیر فرموده و استدلال نموده بعدم مزیّت مسلمانان صدر اسلام در قوّت بدنی و مزیّت آنها در
قوت دینی و در منهج بضعف بدنی تفسیر فرموده و استدلال نموده به تبادر لفظی و مناسبت تخفیف با ضعف بدنی و بنظر حقیر
مسلمانان قبل از آیه ناسخه با بعد از آن بهیچ وجه امتیازي نداشتند و علم خداوند بحال آنها یکسان بوده و هست و خواهد بود
نهایت آنکه چون عدّه آنها کم بود بیشتر حاجت به مقاومت داشتند و چون زیاد شدند حاجت آنها کم شد و خداوند امر را بر آنها
تسهیل فرمود پس مراد بضعف کمی استطاعت و وسع و تمکن عادي است که بوده و هست و علت تخفیف حکم است که در آیه
اشاره بآن شده است و در اینکه حکم مخصوص بجماعت است یا شامل افراد هم میشود یا مخصوص بظن غلبه است یا با احتمال
ظفر هم ثابت است یا اختصاص بتساوي قواء طرفین دارد یا ندارد و امثال اینکه جهات باید بکتب فقهیّه مراجعه شود.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 67 تا 69
صفحه 584 از 656
اشاره
ما کانَ لِنَبِیٍّ أَن یَکُونَ لَه أَسري حَتّی یُثخِنَ فِی الَأرض تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنیا وَ اللّه یُرِیدُ الآخِرَةَ وَ اللّه عَزِیزٌ حَکِیم [ 67 ] لَو لا کِتاب مِنَ
353- اللّه سَبَقَ لَمَسَّکُم فِیما أَخَذتُم عَذاب عَظِیم [ 68 ] فَکُلُوا مِمّا غَنِمتُم حَلالًا طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللّهَ إِن اللّهَ غَفُورٌ رَحِیم [ 69 ] -قرآن- 1
ترجمه
نشاید از براي پیغمبري که باشد براي او اسیران تا آنکه غلبه کند به کشتار در زمین میخواهید شما متاع دنیا را و خدا میخواهد
آخرت را و خدا غالب درست کردار است اگر نبود نوشته از خدا پیشی گرفته هر آینه میرسید شما را در آنچه گرفتید عذابی بزرگ
پس بخورید از آنچه غنیمت بردید حلال پاکیزه و بترسید از خدا [ صفحه 549 ] همانا خدا آمرزنده مهربان است.
تفسیر
در ضمن وقایع جنگ بدر و احد ذکر شد که مسلمانان از کفار در بدر هفتاد نفر کشته بودند و هفتاد نفر اسیر نموده بودند و پیغمبر
[ص] اراده داشت که اینکه اسیران را بکشد و اصحاب تقاضا نمودند که از آنها فدیه گرفته شود و آزاد شوند و حضرت قبول فرمود
بشرط آنکه در سال بعد بهمین عدد مسلمانان در جنگ با کفار کشته شوند و شکایت ننمایند و آنها راضی شدند بگرفتن فدیه و
گفتند فعلا مستغنی میشویم و بعدا شهید مانعی ندارد و قمی ره فرموده در آن وقت اینکه آیات نازل شد که مفاد آنها آنستکه روا
نباشد از براي پیغمبري آنکه اسیرانی داشته باشد که فدیه بگیرد از آنها تا وقتی که کشتار زیادي نماید از کفار و قاهر و غالب و
مسلّط شود در زمین چون اگر فدیه دادند و رها شدند ممکن است ثانیا اجتماع نمایند و تهیّه لشگر کنند و بر اهل حق که تازه بروز
و جلوه نمودهاند و کاملا قوي نشدند چشم زخمی وارد نمایند چنانچه نمودند در جنگ احد که سال بعد واقع شد شما بطمع مال
دنیا فدیه را اختیار نمودید و بنقد دلخوش شدید ولی خداوند عزت و شوکت و خوشی مئالی شما را طالب و خواهان است چون او
عزیز و حکیم است و ارادهاش منتج عزت و موافق با حکمت و مصلحت است و اگر نبود حکم الهی که سبقت گرفته است ثبت آن
در لوح محفوظ باباحه اموال کفّار براي مسلمانان میرسید در پاداش آنچه را اخذ نمودید از کفار بعنوان فدیه قبل از اباحه عذاب
بزرگی چون گفتهاند آیه دالّه بر ترخیص در اخذ فدیه که امّامنّا بعد و امّا فداء باشد بعد از جنگ بدر نازل شده است و بنظر حقیر
اگر قبلا جائز نبود پیغمبر [ص] بخواهش اصحاب عمل نمیفرمود و بنابر اینکه شاید مراد آن باشد که اگر مقدّر نشده بود در علم
الهی و ثبت نشده بود در لوح محفوظ نصرت اسلام و ظفر پیغمبر اکرم بر کفّار میرسید بشما از طرف آنها براي اینکه اخذ صدمات
بسیاري که ممکن بود شیرازه اسلام بسبب آن گسیخته شود ولی خداوند بر حسب وعده خود شما را حفظ فرمود و بالاخره نصرت
و ظفر داد بر اعداء و اشکال نشود که اگر صلاح نبود پیغمبر [ص] اقدام نمیفرمود زیرا که ردّ ملتمس آنها هم صلاح نبود و در
مجمع و منهج احتمالات و اقوال دیگري هم براي اینکه آیه ذکر فرمودهاند که بنظر حقیر هیچیک خالی از خلل نیست و در نتیجه
حکم بحلیّت کلیّه [ صفحه 550 ] غنائم اعم از فدیه و غیرها شده است اگر چه در صافی اختصاص بفدیه داده است و امر بتقوي براي
اشاره بعدم تعدّي در اخذ غنیمت است و خداوند آمرزنده و مهربان است بر بندگان خطاي آنها را میپوشد و کمک و نصرت خود
را از آنان دریغ نمیفرماید اگر چه قصور و تقصیر از آنها شده باشد.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 70 تا 71
اشاره
صفحه 585 از 656
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِمَن فِی أَیدِیکُم مِنَ الَأسري إِن یَعلَم اللّه فِی قُلُوبِکُم خَیراً یُؤتِکُم خَیراً مِمّا أُخِ ذَ مِنکُم وَ یَغفِر لَکُم وَ اللّه غَفُورٌ رَحِیمٌ
316- 70 ] وَ إِن یُرِیدُوا خِیانَتَکَ فَقَد خانُوا اللّهَ مِن قَبل فَأَمکَنَ مِنهُم وَ اللّه عَلِیم حَکِیم [ 71 ] -قرآن- 1 ]
ترجمه
اي پیغمبر بگو مر کسانیرا که در دستهاي شمایند از اسیران اگر میدانست خدا در دلهاي شما خوبی را میداد شما را بهتر از آنچه
گرفته شد از شما و میآمرزید شما را و خدا آمرزنده مهربان است و اگر اراده کنند خیانت با تو را پس به تحقیق خیانت کردند با
خدا از پیش پس مسلّط نمود بر آنها و خدا داناي درست کردار است.
تفسیر
در کافی و عیّاشی از امام صادق [ع] نقل نموده که پیغمبر [ص] در روز بدر نهی فرمود از قتل بنی هاشم و آنها اسیر شدند و امیر
المؤمنین [ع] را فرستاد که به بیند چند نفر از آنها اسیرند و آنحضرت مرور فرمود بر عقیل إبن ابی طالب و از او اعراض فرمود عقیل
گفت اي پسر مادر من علی تو را بخدا حال مرا دیدي امیر المؤمنین [ع] مراجعت نمود و به پیغمبر [ص] عرضه داشت که عباس و
عقیل و نوفل در دست فلان و فلان و فلان اسیرند پیغمبر [ص] متوجه بجانب آنها شد و چون بعقیل رسید خبر قتل أبو جهل را باو
داد و او عرض کرد دیگر معارضی در مکه ندارید هر قسم خواسته باشید میتوانید با آنها رفتار فرمائید پس عباس را نزد آنحضرت
حاضر نمودند فرمود از خود و دو برادر زاده خود فدیه بده عرض کرد اي محمّد میخواهی من از قریش سائل بکف شوم پیغمبر
[ص] فرمود آنچه را نزد ام الفضل زوجه خود امانت گذاردي و گفتی اگر من از اینکه سفر برنگشتم خرج خود و اولادت نما عطا
کن عباس گفت اي برادر زاده که بتو خبر داد فرمود جبرئیل از جانب خدا عرض کرد قسم بخدا هیچکس از اینکه امر خبر نداشت
جز من و امّ الفضل و شهادتین بر زبان جاري نمود و مسلمان شد و عقیل و نوفل هم اسلام اختیار نمودند و بقیّه اسیران بحال شرك
مراجعت نمودند جز اینکه سه نفر و نازل شد در باره آنها اینکه آیه قل لمن فی ایدیکم من الاساري تا آخر و در قرب الاسناد از [
صفحه 551 ] حضرت سجاد [ع] نقل نموده که دویست درهم براي پیغمبر [ص] آوردند و آن حضرت بعباس فرمود هر قدر
میخواهی بردار و او برداشت و پیغمبر فرمود اینکه یکی از مواردي است که خدا فرموده در اینکه آیه که اگر میدانست در دلهاي
شما خیر را میداد بشما بهتر از آنچه گرفته شد از شما و بنابر اینکه مراد از خیر اول عقیده صحیح و ایمان خالص است و مراد از خبر
دوم پاداش دنیوي و اخروي و مراد از ما اخذ فدیه است و قمی ره در ضمن بیان آیه دوم فرموده و اگر میخواهند خیانت نمایند با تو
در امر علی [ع] پس بتحقیق خیانت کردند با خدا پیش از اینکه در باره تو ولی ظاهرا مراد آن باشد که اگر بخواهند اسیران بعد از
دادن فدیه و رها شدن نقض عهد نموده ثانیا لشکر کشی کنند و با تو جنگ نمایند عجبی نیست زیرا اینها همان کسانی هستند که
قبل از اینکه با خدا خیانت نمودند و مشرك شدند و با پیغمبر او جنگ کردند و خدا تو را بر آنها مسلّط فرمود باز هم میتواند بنماید
و به مقتضاي علم و حکمت با آنان رفتار فرموده و خواهد فرمود و اینکه معنی با بیان قمی ره منافات ندارد چون ممکن است هر دو
مراد باشد یکی در ظاهر و دیگر در باطن که ائمه اطهار [ع] بیان فرمودهاند ..
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 72
اشاره
صفحه 586 از 656
إِن الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم فِی سَبِیل اللّه وَ الَّذِینَ آوَوا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعض وَ الَّذِینَ آمَنُوا
وَ لَم یُهاجِرُوا ما لَکُم مِن وَلایَتِهِم مِن شَیءٍ حَتّی یُهاجِرُوا وَ إِنِ استَنصَرُوکُم فِی الدِّین فَعَلَیکُم النَّصرُ إِلاّ عَلی قَوم بَینَکُم وَ بَینَهُم مِیثاق وَ
421- اللّه بِما تَعمَلُونَ بَصِیرٌ [ 72 ] -قرآن- 1
ترجمه
همانا آنانکه ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد نمودند بمالهاشان و جانهاشان در راه خدا و آنانکه جاي دادند و یاري نمودند
آن گروه بعضشان سزاوارانند ببعضی و آنانکه ایمان آوردند و هجرت ننمودند نیست مر شما را از سزاواري ایشان هیچ چیزي تا
هجرت کنند و اگر طلب یاري نمایند از شما در دین پس بر شما است یاري نمودن مگر بر جماعتی که میان شما و میان آنها پیمان
است و خدا بآنچه میکنید بینا است.
تفسیر
اصحاب پیغمبر [ص] دو دسته بودند مهاجر و انصار مهاجران کسانی بودند که به پیغمبر [ص] ایمان آورده بودند و با آن حضرت از
مکه به مدینه هجرت نمودند و در رکابش با کفار جنگ میکردند و از مال و جان در راه خدا دریغ نداشتند و انصار جماعتی بودند
از اهل مدینه که آن حضرت و اصحابش را در منازل خود جاي دادند و از معاونت و نصرت ایشان بهیچ وجه کوتاهی ننمودند و
مقرر گردید میان مسلمانان [ صفحه 552 ] آئین دوستی و مودّت و مواسات و مواخات کاملا مراعات شود و پیغمبر [ص] میان هر
یک از افراد دو دسته و میان آن دو دسته عقد اخوت بست و بنا شد اینها از یکدیگر ارث ببرند و کسانیکه از مسلمانان در مکّه
ماندهاند و هجرت ننمودهاند از میراث اقارب خودشان که در مدینه هستند محروم باشند و اینکه حکم ثابت بود تا بعد از جنگ بدر
نسخ شد بآیه و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب اللّه چنانچه قمی ره فرموده و در مجمع از امام باقر [ع] قریب به اینکه
معنی را نقل نموده است ولی مقرر گردید که اگر کفار مکه متعرض آئین مسلمانان باقی مانده شدند و آنها از پیغمبر [ص] استنصار
نمودند با آنها کمک شود مگر کفار از طوائفی باشند که پیغمبر [ص] با آنها معاهده بر ترك تعرض بسته است که در اینصورت
نباید با متخلّفین از هجرت مساعدت نمود و ولایتهم بکسر و او نیز قرائت شده است.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیه 73
اشاره
119- وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعض إِلاّ تَفعَلُوه تَکُن فِتنَۀٌ فِی الَأرض وَ فَسادٌ کَبِیرٌ [ 73 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنانکه کافر شدند بعضی از آنها سزاوارانند ببعضی اگر بجا نیاورید آنرا روي میدهد آشوبی در زمین و فسادي بزرگ.
تفسیر
خداوند پس از اثبات دوستی و تعاون و توارث میان مسلمانان در آیه قبل نهی فرموده است ایشانرا از ایجاد اینکه معانی میان
صفحه 587 از 656
خودشان و کفار و براي دفع توهّم آنکه مراد اخبار از حال مسلمانان و کفار باشد در خاتمه اینکه آیه تصریح فرموده که اگر اینکه
امر را اطاعت ننمودید و اینکه مسلک را اختیار نکردید و با کفار معاشرت و معاونت و مواصلت نمودید و آنها را بحال خودشان
واگذار ننمودید و در الفت و مساعدت و معاضدت و اتحاد با یکدیگر کوتاهی نمودید دچار بلا و محنت و اختلال نظام و فتنه و
فساد بزرگی خواهید شد که از حدّ توصیف خارج است چون امریرا که خداوند به بزرگی وصف فرماید بیان آن از عهده بشر
خارج است چنانچه حال فعلی خودمان را مشاهده مینمائیم که در نتیجه معاشرت و مخالطت و مشابهت و مناسبت با کفار بروزگاري
دچار شدیم که سیاهتر از شب تار است میگردیم حیاري و سکاري نه مسلمانیم و نه نصاري و تمام عقلا و صلحا از اصلاح امور ما
عاجز شدهاند لذا از کار کنارهگیري مینمایند و اشرار و فجّار بر ما مسلّط شدهاند و هیچ چیز براي ما ابقا ننمودهاند نمیدانم چه عرض
میکنم بنظر حقیر دیگر ما قوّه اصلاح نداریم زمام امور از دست رفته چنانچه زمام [ صفحه 553 ] قلم هم از دست رفت مگر خداوند
بلطف غیبی خود و فرج امام زمان اصلاح فرماید انشاء اللّه تعالی.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 74 تا 75
اشاره
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیل اللّه وَ الَّذِینَ آوَوا وَ نَ َ ص رُوا أُولئِکَ هُم المُؤمِنُونَ حَ  قا لَهُم مَغفِرَةٌ وَ رِزقٌ کَرِیم [ 74 ] وَ
الَّذِینَ آمَنُوا مِن بَعدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُم فَأُولئِکَ مِنکُم وَ أُولُوا الَأرحام بَعضُ هُم أَولی بِبَعض فِی کِتاب اللّه إِن اللّهَ بِکُل شَیءٍ
377- عَلِیم [ 75 ] -قرآن- 1
ترجمه
و آنانکه ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد نمودند در راه خدا و آنانکه جاي دادند و یاري کردند آنگروه ایشانند گروندگان
براستی مر ایشان را است آمرزش و روزي نیکو و آنانکه ایمان آوردند در زمان بعد و هجرت کردند و جهاد نمودند با شما پس
آنگروه از شمایند و صاحبان قرابتها بعضی از ایشان سزاوارترند ببعضی در کتاب خدا همانا خداوند بهر چیزي دانا است.
تفسیر
گفتهاند آیه اول مدح مهاجر و انصار است بتحقّق و بروز ایمان از آنها بهجرت و جهاد و پذیرائی و یاري و نیز وعده مغفرت و نعیم
جنت است براي ایشان و بنظر حقیر بیان انحصار عنوان ایمان و هجرت و جهاد در راه خدا و جاي دادن و نصرت نمودن پیغمبر [ص]
است باهل ایمان حقیقی نه صوري مانند کسانیکه بطمع جاه و مال اینکه اعمال را نموده بودند لذا در موقع اخذ غنیمت حاضر و در
وقت جانبازي فراري بودند و وعده مغفرت و رزق کریم هم مخصوص بآنها است و بنابر معنی اول براي اخراج متخلّفین از هجرت و
جهاد و نگهداري و نصرت ذکر شده و بنابر نظریّه حقیر براي اخراج منافقین هر یک از دو فرقه مهاجر و انصار است و موضوع قضیّه
عناوین کلیّه است نه افراد خارجیّه تأمّل لازم است و آیه دوم براي تشریک کسانی است که بعد از هجرت ایمان آوردند و جهاد
نمودند با سابقین در حکم اعم از موالات و مواخات و موارثت و معاونت و مواصلت و سایر احکام اسلام و ذیلا تصریح شده بآنکه
صاحبان قرابت و رحمیّت اولی بمیراث و احکام اقارب خودشان هستند از سایر مسلمانان در کتاب الهی و حکم او و خداوند دانا
است بتمام مصالح و مفاسد امور بندگان و احکامش بر وفق علم و حکمت است و گفتهاند اینکه ذیل ناسخ آیات دالّه بر توارث
صفحه 588 از 656
بمعاقده و مواخات و هجرت است که سابقا اشاره شد و چون از امام صادق [ع] نقل شده که انفال و برائت یکسوره است ثواب
[ قرائت هر دو در ذیل آنسوره ذکر خواهد شد انشاء اللّه تعالی. [ صفحه 554
سوره توبه یکصد